توضیحات
در رمان واماندگی، حنانه در آستانه ازدواج دخترش درگیر مشکلاتی میشود که تاب و توانش را به پایان رسانده. سالها به دوش کشیدن بار زندگی، به تنهایی و بدون حمایت و پشتیبانی نزدیکانش، او را کم تحمل و بیطاقت کرده. از طرفی خواستگار سمجی که مدتها منتظر جواب مثبت او بوده…
نام این اثر: رمان واماندگی
نگارنده: فیروزه شیرازی
سبک: عاشقانه، اجتماعی
قسمتی از رمان واماندگی
مقنعه اش را در آینه ی ماشین دوباره مرتب کرد. کمی کرم مرطوب کننده روی دست و صورتش مالید و برای بار آخر به خودش نگاه کرده و استارت زد. عینک آفتابی اش را به چشم زده و فرمان را چرخاند تا از پارک خارج شود. صدای موبایلش که بلند شد همانطور که حواسش به جلو بود، دست در جیب کناری کیفش که روی صندلی بغل قرار داشت کرده تا آن را بردارد و دکمه ی تماس را لمس کرد.
– جانم خانم جوادی؟
صدای نگرانش درون گوشی پیچید.
– خانوم مهندس تشریف بردید؟ رئیس الان اومدن، جلسه دارن. می خواستن ما هم تو جلسه حضور داشته باشین. ولی من یادم رفت بهتون اطلاع بدم. حسابی از دست من عصبانی ان.
از آینه بغل به ماشین پشت سرش نگاهی انداخت و به لاین چپ رفت.
– ببخشید عزیزم! ولی من برای امروز برنامه ریزی کردم. نمی تونم دیگه برگردم. از آقای رئیس هم عذرخواهی کنین.