رمان لند
دانلود رمان
رمان رخ
  • حجم: 945 کیلوبایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

رمان رخ داستانی خواندنی دارد که این گونه شروع می شود… شنیدی میگن چه دردی میکشه ادمی که با سایه اش درد ودل میکنه وقتی هوا ابریه؟؟؟؟ ساده از این جمله نگذر، شاید زندگی فرصت دیوونگی رو یکبار به ادم بده، بیا گاهی وقتا دیوونه باشیم، اخه میدونی دنیای دیوونه ها خیلی با مزه اس، اونم با یه لبخند شیرین، بهش فکر کن ولبخند بزن، شاید لذت زندگی همین یه لبخنده…

نام این اثر: رمان رخ
نگارنده: وحیده رحیمی
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان رخ

از پنجره کوچک اتاقم به بیرون نگاه کردم. دلم گرفته بود از همه دنیا وادمک های چوبی شکل گرفته دورم ادمک هایی که خیلی وقت است به جرم دیوانگی انها را ندیدم. من دیوانه ام. دیوانگی جرم نیست. دیوانه همیشه با لبخندش محکوم به تنهاییست. اتاق سرد من و من بودیم همدرد هم، تنهایی من اتفاق تازه ایی نبوده. دیوانه ایی که همیشه محکوم به تنهاییست.

اتاقم را متر کردم. مثل همیشه منتظرش بودم. منتظر اینکه بیدار بشود ولی نمیشد. انگار دیگر نایی برای ماندن نداشته و او هم مرا ترک کرده؛ درست مثل یک سیاره متروک دور افتاده بودم. رخ من، رخ دیوانه بود. صدای من صدای بی کسی. منتظرش ماندم… اخرین باری که باهم حرف زده بودیم سیصد سالی می گذشت.

انجا ادم ها برای همیشه زنده می ماندند. شاید هم ادمی نبود. شاید هم من بودم که در دنیا ادمی نبودم و محکوم به زنده بودن. قد کوتاهم قد نمیداد به پنجره. برای دیدنش عشق من دیگر نبود. پنجره رنگ باخته بود از تنهایی های من. اتاق من یک لیوان ابی که با ان بغض سیصد ساله ام را غورت میدادم..

خرید کتاب
30,000 تومان
https://romanland.ir/?p=1062
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!