توضیحات
غزاله در رمان در چشم من طلوع کن، زنی زیبا است که با همسر و فرزند کوچکش در کرمان زندگی می کند. برای عروسی خواهر شوهر برای اولین بار به تنهایی راهی شیراز می شود ولی باتوطئه یک قاچاقچی، مواد مخدر جاسازی شده در وسایل او توسط پلیس کشف و او به زندان می افتد. با این که در تمام مراحل بازجویی که توسط سروانکیان زاد مهر، غزاله به بی گناهی خود اصرار میورزد ولی بازجو بدون دلیل نمیتواند اورا اراد کند وغزاله به زندان میافتد و شوهرش…
نام این اثر: رمان در چشم من طلوع کن
نگارنده: اعظم طیاری
سبک: عاشقانه، پلیسی
قسمتی از رمان در چشم من طلوع کن
-ببین غزاله! من این حرفها سرم نمیشه. اگه یه هفته، ده روز شوهرت رو ول کنی، قول میدم هیچ اتفاقی نیفته.
-عزیزم! گفتم که یه هفته مونده به عروسی می یام…الان اصرار نکن.
-نه جونم! این طوری نمیشه،تا تو نیای، نه لباس انتخاب می کنم، نه سفره عقد… حالا خود دانی. اگه روز عروسی برسه و کارهای من مونده باشه، تو مقصری.
اصرار مهناز فرصت فکر کردن را از غزاله گرفت، از این رو با تامل کوتاهی گفت:
-خیلی خب، با منصور صحبت می کنم، ببینم چی میشه.
-آفرین دختر گل. من هم همین الان زنگ می زنم به اداره اش و سعی می کنم مخش رو بزنم.
وقتی غزاله گوشی را گذاشت، یک نفس عمیق کشید، اما بلافاصله چشمش به دستمال گردگیری توی دستش افتاد، نگاهی به اطراف انداخت.
آپارتمان هفتاد متری کوچکش تمیز و مرتب به نظر می رسید. فرشهای نه متری کرم رنگ، سالن بی ست متری آپارتمان را پوشش داده بود. راحتی های قهوه ای، متضاد رنگ فرشها، متناسب با آنها ست شده بود. با دست پرده حریر با گلدوزی گیپور شکلاتی را مرتب کرد. دستمال کشید روی گلبرگ های فصل پاییز گلدان مصنوعی اش.