توضیحات
کیان رنجبر در رمان تقدیر یک فرشته، جراح قلب و پزشکی که اسم و رسم داره و تو همایشات بین المللی هم صاحب اسم و معروف. تو گذشته و دوره ی جوونیش سعی داشته به دختری دست درازی کنه اما موفق نمیشه… حالا سال ها گذشته… دنیز که یه دختره یتیمه همون دختر بوده، طی اتفاقاتی این دو باهم رو در رو میشن بدون اینکه همو بشناسن….
نام این اثر: رمان تقدیر یک فرشته
نگارنده: نسرین سعادتی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان تقدیر یک فرشته
با سرعت از پله های ساختمان پایین میرفتم و به داد و فریاد های شاهین خانم هم بلند بلند می خندیدم. امروز از اون روزا بود که من باز با خباثت بیدار میشدم. واسه پیاده کردن نقشه های شومم روی شهین خانم … همینطوری نفس نفس زنان می دوییدم و سر راه به هر کی هم یه تنه میزدم اما اونقد هول بودم که فرصت نمی کردم برگردم و عذرخواهی کنم.
البته که بقیه هم میدونستن باز چه دسته گلی آب دادم که ریز ریز می خندیدن. در اصل اونا هم خوششون میومد از این کارای من. شاید چون تنها کسی که می تونست جلوی عمل شهین خانم عکس العمل نشون بده و حرصشو دربیاره بدون اینکه بترسه، من بودم … می دوییدم و به نفرین های شهین خانم غش غش می خندیدم…
_ دختره ی ورپریده ی چش سفید.. مگه من دستم بهت نرسه. پیرم کردی آخه توکی میخوای آدم شی؟ من اگه تورو ساعت شب با آشغالا جلو در نذاشتم اسمم شهین نیست .. خب ! اینم از عشق و محبت که از سمت شهین خانم نصیب ما میشه..