توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان مفت باز از ماهور ابوالفتحی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کوشا افشارجم آقازادهی مغروری که به خاطر اختلافات خانوادگی از خونه بیرون می زنه و به فروش مشروبات الکلی روی می آره، این بین با یه دختر روستایی آشنا می شه که قبلا بهش تجاوز شده و حالا مجبوره با کوشا ازدواج کنه، اما کوشا شب عروسیشون مست می کنه و…
خلاصه رمان : مفت باز
انگشتم رویِ اون قسمت می لغزه و تینا نگاهش می کنه، با جون و دل! انگار شده آرش کمانگیری، که اون جونش رو گذاشت تویِ تیر و تینا جونش رو گذاشته تویِ چشم هاش و به شهریار نگاه می کنه. مامانش که از در تو می آد ناخوآگاه گوشی رو پرت می کنه رویِ تخت و نمی خواد به بقیه بگه از این دلِ لعنتی و کوچیک و تنگش! که هنوز نتونسته از آدمی که سنگش رو به سینه می زده، خداحافظی کنه! – نازار دیدی عکس دخترمو؟ سر تکون می دم و با لبخندی که رویِ لبم کاشتم می گم: – بله! خداحفظش کنه…
قدمش خیلی مبارک باشه براتون. اون هم لبخند می زنه ولی من می فهمم که نگاهِ دلنگرانش رویِ تینایِ مغموم پهنه. – حالش خوبه؟ خودش که از وضعیتش چیزی نمی گه؟! برامون از فلاسکی که پر از چایی کرده، چایی می ریزه و می گه: – نه مادر، میگن تب داره باید مایعات زیاد بخوره که گوش نمیده به حرفم. رو به تینا دهن کجی می کنم و می گم: – غلط کرده! صدای تلفنم که میآد تینا با استرسس به من نگاه می کنه و می دونم که منتظر واکنش شهریاره!
نوتیف های بالای صفحه ام رو چک می کنم و شهریاری نیست! شهریاری نبوده و کاش تینا بفهمه شهریاری وجود نخواهد داشت بلکه این حال و اوضاعش رو تموم کنه!پوزخند می زنه و نا امیدانه نگاهش رو از صفحهی گوشی می گیره و می گم: – خاله می خوای من امشب پیشش بمونم؟ مردد می گه: – نه مادر؛ کار تو نیست سختت می شه. هر چند دقیقه یک بار باید ببرمش پایین به بچه اش شیر بده… کلی مکافات داره. سر تکون می دم و می گم: – اگه کاری از دست من و مامان برمیاد؛ حتما بگید…
من میخواستم بدونم چه رمانهای جدیدی به تازگی دارند منتشر میشوند؟
من میخواستم بدونم چه رمانهای جدیدی به تازگی دارند منتشر میشوند؟
یه کم پیچیده بود ولی ارزش خوندنش رو داشت، یه رمان تاریخی خوب.