توضیحات
اول زندگی من یک جدال بود، بعد از آن به قهر پرداختم… وقتی آمدی معامله کردمت. با خودش… با خدایی که سال ها قهر بودمش. اما هیچ وقت فکر نمیکردم این معامله را ببازم. تو که آمدی، با خودت آشتی را رقم زدی… چیزی که فکر میکردم حتی در کفن هم رخ نخواهد داد...
نام این اثر: قهر و معامله
نگارنده: نسترن محمدی کیا
سبک: عاشقانه انتقامی
قسمتی از رمان قهر و معامله
– دکتر دکتر بیدار شید
چشم باز میکنم مونا. بود چقدر. راحت وارد اتاق من
میشن اینا !
تو چرا تو اتاق منی؟
– ساعتو دیدی؟
به پشت سرش نگاه میکنم ساعت دو بعد از ظهر بود !
چقدر خوابیده بودم !
روی تخت میشینم هنوز کامل لود نشدم.
باید بریم
– کجا؟!
کتابی که آخرین بار توی دستام دیده بودمش رو از روی زمین برمیداره درست میبندتش و روی میز
کارم قرارش میده
– تل ماسه میخوندید؟
نگاهش میکنم انگار. نگران بود اما سعی میکرد نشون
نده.