توضیحات
شخصیت گوهر در رمان گیوا، زنی چهل ساله است که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه …. گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز میکنه.. همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا (دختر گوهر) میشه!! و حماقتی که تبدیل شد به…
نام این اثر: رمان گیوا
نگارنده: راحله
سبک: عاشقانه، هیجانی، بزرگسال
قسمتی از رمان گیوا
حس کردم تماسش قطع شد، قبل از اینکه در سرویس و باز کنه و من پشت در ببینه از در فاصله می گیرم و تند خودم و به اتاقم می رسونم. هنوزم باورم نمیشد چیا شنیدم. مادرم، مادر نجیب من داشت با مردی حرف میزد و اون و این وقت شب دعوت میکرد خونه؟ از شدت حرص و خشم کل وجودم گر گرفت…
خواستم برم بیرون و ازش جواب پس بگیرم ولی در لحظه پشیمون شدم. باید می فهمیدم اینجا چه خبره و مادرم زیر گوش من پنهونی داره چیکار میکنه. مضطرب طول و عرض اتاق و طی می کردم و از استرس نزدیک بود قلبم از دهنم بزنه بیرون. نمی خواستم چیزهایی که شنیدم و باور کنم، هنوز خوش خیال بودم که اشتباه متوجه شدم و مادرم همچین حماقتی نمی کنه.
ولی یکساعت بعد وقتی صدای پچ پچ های ریزی و از تو سالن شنیدم. همه ی امیدم ناامید شد. آروم به سمت در اتاقم رفتم و گوشم و برای شنیدن صدا به در چسبوندم. صدای مرد آروم بود ولی میشد شنید.
– گوهر! زن تو قصد داری من و دیوونه کنی؟
صدای خنده های ریز مامان خنجر شد تو قلبم.