توضیحات
می اندیشم به نبودت… به شکستنم در زیر پای غرورت… لحظه هارا می گذرانم… بی تو اما نفسم می گیرد. پا پیش میکشی و بعد جوری پسم میزنی که قلبم طاقت نیاورد و دود همدم لحظاتم شود چگونه ببخشمت چگونه….و این سرآغازی است برای رمان بی تو دوباره می شکنم که در ادامه می خوانیم…
نام این اثر: رمان بی تو دوباره می شکنم
نگارنده: نیلوفر حی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان بی تو دوباره می شکنم
با عصبانیت از پله های عمارت پایین اومدم و به نیلوفر نیلوفر کردنای بچه ها توجه نکردم. سریع سوار ماشینم شدما پامو تا ته روی گاز فشار دادم. نمی دونم چقدر گذشته بود که فهمیدم از شهر خارج شدم. جلوی چشمامو درست نمی دیدم، همه چی پشت هاله ای از اشک پیدا بود.
تار می دیدم، اشکای بی صدامو پاک کردم. واسه این که تصادف نکنم و کسی رو به کشتن ندم. وگرنه خودم برام مرگم مهم نبود. اونقدر رفتم تا رسیدم لب پرتگاه. هه! جایگاه همیشگی من که وقتی حالم بده منو میشه پیدا کرد. ماشینو پارک کردمو در سمت خودمو باز گذاشتم و صدای آهنگ رو زیاد کردم.(آهنگ کی اشکاتو پاک میکنه از ابی)
اشکام رو صورتم روون شدن و هق هق ریزمم همینطور. ولی چون صدای آهنگ زیاد بود و جاده طوری بود که کسی زیاد ازش رد نمی شد، کسی مزاحم خلوتم نمیشد.