توضیحات
داستان رمان آهو و شکارچی درباره گذشته خان روستا و رازی است که پنهان کرد. بعد از بیست و هشت سال دامان پسر خان رو میگیرد. شبی کالبدش گرگ می شود و پای دخترک روستایی را به بازی خطرناکی باز میکند…
نام این اثر: رمان آهو و شکارچی
نگارنده: معصومه رسولی
سبک: عاشقانه، تخیلی
قسمتی از رمان آهو و شکارچی
آسمان در هم گره خورده و به گمان آخر الزمان فرا رسیده بود. باران سیل آسا به همه جا سیلی میزد و ابر ها در هم کوبیده می شدند. تمام اهالی روستا در خانه هایشان پنهان شده بودند تا گرفتار بلا نشوند. همه چیزی را حس کرده بودند. چینی طوفانی در آنجا بی سابقه بود.
امشب کوچه های روستا خالی از مردم خونگرم آن بود. کیلومتر ها آن طرف تر در عمارت خان بلوا بر پا بود. خان زادهای در حال تولد، پسری که از روز تولدش شومی با او همراه شد؛ بی آنکه کسی بداند. پشت در قهوه ای کنده کاری شده اتاق مادری با درد دست و پنجه نرم میکرد.
گاه از فرط درد چشمانش بسته میشد. به گمان که به خواب ابدی رفته اما او چه می دانست از سرنوشت پسرکش. درست با برخورد صاعقه ای عظیم با بخش شرقی عمارت و به آتش کشیدن آن نوزاد متولد شد. همه در تکاپوی خاموش کردن آن بر آمده بودند و کمی بعد خان در عمارتش حاضر شد و در اتاق همسرش، فرزندش را به آغوش کشید…