رمان لند
دانلود رمان
رمان سرمای دلچسب
  • حجم: 2.31 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

در خلاصه رمان سرمای دلچسب می خوانیم… نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب، طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود. به اطراف نگاه کرد؛ می ترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام نمی داد هم این سرما تا صبح از پا درش می آورد. بخصوص که موبایلش آنتن نمی داد تا از کسی کمک بخواد…

نام این اثر: رمان سرمای دلچسب
نگارنده: زینب احمدی
سبک: عاشقانه، درام

قسمتی از رمان سرمای دلچسب

بغضم گرفت. من و نسیم باهم بزرگ شدیم. حالا دقیقا تو 18سالگیم باید برم ایتالیا، این خیلی بده. بخصوص اینکه من باید با مادر بزرگ سخت گیر و متعصبم برم و مادر پدرم میمونن اینجا. به نسیم نگاه کردم. اونم حال من و داشت چشمهاش پر بود
از اشک و با شکستن بغض من بغض اون هم شکست.

بغلم کرد و شروع به حرف زدن کرد…
_آخه قرار که نیست بری بمیری، قراره یه مدت بری ایتالیا بعدم میای. باهم که در ارتباطیم، نیستیم؟
+چرا بابا معلومه که هستیم..
_پس چی؟ حالام بیا گریه نکن
+خودت هم گریه میکنی که!

نسیم خواست چیزی بگه که صدای مادرم و شنیدم
_ونوس بیا مامان امشب پرواز داری…
ناباورانه بهش نگاه کردم گفته بود آخر هفته، به سمت نسیم برگشتم تا ببینم چه واکنشی نشون میده اونم مثل من هنگ بود
+مامان آخه….
_مادر بزرگت عجله داره امشب باید اونجا باشید…

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29849
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!