توضیحات
تهمینه در رمان ستاره های سربی، دختری خود ساخته و مستقل است که برای پیشرفت کارش نیاز به سهم الارث امانتی که دست برادر ناتنیاش محفوظ است، دارد. شرط پرداخت این امانت به دلخواه او نیست! باید به خواستگاری کسی که از نظر برادرش مناسب است راضی شود. در این بین با کشف یک جسد پرده از جرمی بزرگ برداشته میشود و تهمینه بیآنکه بداند در حاشیه این اتفاق قرار میگیرد…
نام این اثر: رمان ستاره های سربی
نگارنده: منیر مهریزی مقدم
سبک: عاشقانه، معمایی
قسمتی از رمان ستاره های سربی
به ظاهر خونسرد و آرام از روی مبل بلند شده و چند قدم که رفت به همان خونسردی و قاطعانه گفت:
ـ تا از زندگیت مطمئن نشم پول بهت نمیدم. نمی تونی با این قضیه کنار بیای برو شکایت کن.در اون صورت مجبور میشم و میدم ولی نهایتش اینه که سعی خودم رو برای حفظ سهم الارثت کردم. و با نگاهی به همسر مضطربش دست جلو دهانش برده و اشاره ای کرد.
آفاق همسرش به سرعت برق رفت و برگشت و اسپری کوچک را به دستش داد. یک پاف و نفسی که با اکسیژن تازه می گرفت نشان از این بود که ظاهر خونسردش نمایشی بیش نیست! تهمینه لبریزتر از برادرش بی توجه به حال کاملاً مشهود او با مشتهای گره کرده خودش را به او رسانده، سینه به سینه اش قدعلم کرد و با نگاهی پرغیض به چشمهای سیاه و کم فروغش گفت:
ـ می دونی که این کار رو نمی کنم اینطور میگی؟
خسرو شانه بالا انداخت:
ـ چرا نکنی؟ به قول خودت حقته.
تهمینه گوشه لبش را جوید.عادت منحصر خودش بود برای مهار بغض و اشک!نفس کلافه اش را بیرون داده و گفت:
ـ بازیم نده داداش. می دونی که خوشم نمیاد به خاطر پول باهات چک و چونه بزنم. پس اذیتم نکن. چرا وقتی خودم پول دارم و می دونم بدون اینکه دست به یک ریالش برده باشی برام بایگانی کردی باید دنبال دردسر و دنگ و فنگ گرفتن وام باشم.