توضیحات
رمان پرسه های پاورچین داستان دختری است که توی یه تصادف کل خانوادشو از دست میده و با خانواده ی عموش تو کرمانشاه زندگی میکنه تا اینکه با یکی از پسرعموهاش نامزد میکنه. ولی یه اتفاق برای نامزدش میافته و حالا اون باید طبق رسومات عموش با یکی دیگه از برادرشوهراش ازدواج کنه. درصورتی که اون دیگه نمیخواد ازدواج کنه و از کرمانشاه میره و به شهر دیگه میره. حالا تو شهر با مشکلاتی مواجه میشه…
نام این اثر: رمان پرسه های پاورچین
نگارنده: رویا شاعری
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان پرسه های پاورچین
زندگی مانند یک رشته کوه است؛ گاهی باید با تمام سختی و مشقت ها از آن بالا روی… هنگامی که به قله رسیدی دستت را روی پیشانی بگذاری و به خورشیدی که با انوار طلایی اش بر تو می تابد و مسیرت را روشن می کند، نگاه بدوزی. کمی از در اوج بودن لذت ببری، بعد از سمت دیگر کوه به پایین راه بیفتی تا خودت را برای کوه بعد، قله ی بعد و هدف بعدی آماده کنی.
اما نگران نباش، پایین رفتن خیلی آسانتر از بالا آمدن است؛ البته به شرطی که به خودت مغرور نباشی و قدم هایت را با احتیاط و محکم برداری، وگرنه با یک غفلت کوچک پایین می افتی و به ته دره پرت می شوی. آن وقت باید خودت برخیزی، لباس هایت را بتکانی، زخمهایت را ترمیم کنی و دوباره به سمت بالا و موفقیت بعدی راه بیفتی.
فقط یک مشکل پیش می آید؛ با شکست و لغزش قبلی و آسیب هایی که دیدی، این بار کارت سختتر است. انرژیات کمتر شده، چشمت از سقوط ترسیده و مجبوری آهسته تر قدم برداری…