توضیحات
داستان رمان درخت دروغ، راجع به دختری 14 ساله است که پس از انتقال خانواده به جزیره خیالی وانه، پدرش در شرایط اسرارآمیز کشته می شود. او در تلاش برای کشف آنچه برای پدرش اتفاق افتاده است، درختی را کشف می کند که با تغذیه از دروغ های زمزمه شده حقایق را فراهم می کند. هرچه دروغ بزرگتر باشد، افراد بیشتری به آن ایمان می آورند…
نام این اثر: رمان درخت دروغ
نگارنده: فرانسیس هاردینگ
سبک: اجتماعی، فانتزی، هیجانی
قسمتی از رمان درخت دروغ
قایق با تکان های وحشیانه و حال به هم زنی جلو می رفت. انگار کسی با دندان های خراب، آدامس می جوید. جزیره هایی که در مه دیده می شدند هم از نظر فیث شبیه دندان بودند؛ ولی نه مثل دندان های تمیز و سفید، بلکه مانند دندان های شکسته و کارکرده که به شکل بلندی های کج و معوج از توی آب های خاکستری و متلاطم بیرون زده بودند.
قایق پستی، بوق کشداری زد و ردی از دود در آسمان باقی گذاشت و در میان موج ها جلو رفت. فیث با دست به سمتی اشاره کرد و گفت: «عقاب دریایی!»
برادر شش ساله اش-هوارد- سرش را برگرداند تا آن را ببیند. ولی دیر شده بود و پرنده بزرگ که بدنی کم رنگ و بال هایی با حاشیه تیره داشت در مه ناپدید شد.
همین که هوارد به دامنش آویزان شد، فیث خودش را عقب کشید. این کار باعث دستکم برای لحظه ای از نق زدن های برادرش آسوده باشد. هوارد با چشم های نیمه باز به جزایر مه آلود نگاه کرد و گفت: «داریم میریم اونجا؟»