رمان لند
دانلود رمان
رمان سرزمین هزار دالان
  • حجم: 153 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

رمان سرزمین هزار دالان، رمانی نوشته ی «فرانسیس هاردینگ» است که اولین بار در سال 2012 به انتشار رسید. در جهانی زیرزمینی که در آن، شراب ها خاطرات را کنترل می کنند و عطرها ذهن ها را به دام می اندازند، نوزادان لبخند نمی زنند. حالت های چهره ی انسان ها به افراد آموزش داده می شود…

نام این اثر: رمان سرزمین هزار دالان
نگارنده: فرانسیس هاردینگ
سبک: فانتزی، هیجانی

قسمتی از رمان سرزمین هزار دالان

در فصلی تاریک، گرندیبل مطمئن شد چیزی در قلمروی او در دالان های پنیر زندگی می کند. از سر و صدایش می توانست بفهمد از موش بزرگتر است و از اسب کوچک تر. شب ها وقتی بر دامنه ی کوه بالای سرشان بارانی سنگین می بارید و هزارتوی پهناور دالان های کاورنا با موسیقی چک چک قطره ها پر می شد، آن مهمان ناخوانده برای خودش آواز می خواند؛ شاید خیال می کرد صدایش به گوش هیچ کس نمی رسد.

گرندیبل فورا شک کرد که دسیسه ای در کار باشد. کلی قفل و میله از دالان های خصوصی او در برابر مابقی شهر زیرزمینی محافظت می کرد. امکان نداشت چیزی بتواند وارد شود. البته پنیرسازان رقیب او نابکار و ناقلا بودند. حتما یکی از آنها ترتیبی داده بود که جانور شروری را پنهانی به آنجا وارد کند تا او را از بین ببرد، یا از آن هم بدتر، پنیرهایش را خراب کند.

شاید هم پای دوز و کلک آن دست کج خان دیوانه، آن رسوای مرموز، در میان باشد که انگار عزمش را جزم کرده تا همیشه آن چیزی را بدزدد که بیشتر آشوب به پا می کند؛ حالا اینکه خودش این وسط نفعی می برد یا نه هیچ ارزشی برایش ندارد.

خرید کتاب
50,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29993
لینک کوتاه:
رمان سرزمین هزار دالان
  • حجم: 153 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

رمان سرزمین هزار دالان، رمانی نوشته ی «فرانسیس هاردینگ» است که اولین بار در سال 2012 به انتشار رسید. در جهانی زیرزمینی که در آن، شراب ها خاطرات را کنترل می کنند و عطرها ذهن ها را به دام می اندازند، نوزادان لبخند نمی زنند. حالت های چهره ی انسان ها به افراد آموزش داده می شود…

نام این اثر: رمان سرزمین هزار دالان
نگارنده: فرانسیس هاردینگ
سبک: فانتزی، هیجانی

قسمتی از رمان سرزمین هزار دالان

در فصلی تاریک، گرندیبل مطمئن شد چیزی در قلمروی او در دالان های پنیر زندگی می کند. از سر و صدایش می توانست بفهمد از موش بزرگتر است و از اسب کوچک تر. شب ها وقتی بر دامنه ی کوه بالای سرشان بارانی سنگین می بارید و هزارتوی پهناور دالان های کاورنا با موسیقی چک چک قطره ها پر می شد، آن مهمان ناخوانده برای خودش آواز می خواند؛ شاید خیال می کرد صدایش به گوش هیچ کس نمی رسد.

گرندیبل فورا شک کرد که دسیسه ای در کار باشد. کلی قفل و میله از دالان های خصوصی او در برابر مابقی شهر زیرزمینی محافظت می کرد. امکان نداشت چیزی بتواند وارد شود. البته پنیرسازان رقیب او نابکار و ناقلا بودند. حتما یکی از آنها ترتیبی داده بود که جانور شروری را پنهانی به آنجا وارد کند تا او را از بین ببرد، یا از آن هم بدتر، پنیرهایش را خراب کند.

شاید هم پای دوز و کلک آن دست کج خان دیوانه، آن رسوای مرموز، در میان باشد که انگار عزمش را جزم کرده تا همیشه آن چیزی را بدزدد که بیشتر آشوب به پا می کند؛ حالا اینکه خودش این وسط نفعی می برد یا نه هیچ ارزشی برایش ندارد.

خرید کتاب
50,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29994
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!