توضیحات
ماجرای رمان دختران دریاچه ریشه در عشق غمانگیزی دارد که صد سال پیش شکل میگیرد و اسرار حل نشدهی بسیاری را بر جای میگذارد، اسراری که حتی تا به امروز هم ادامه دارند و کیت باید این داستان را فیصله بدهد. جادوی دریاچه، رازهای سربهمهر، فضای وهمآلود خانه، کیت را غرق در وهم و خیال میکند و دیگر مرز میان رویا و حقیقت از میان میرود. البته این موضوع به شخصیت اصلی داستان کمک میکند تا به گذشته برود و با چشم خود اتفاقات را دنبال نماید.
نام این اثر: رمان دختران دریاچه
نگارنده: وندی وب
سبک: معمایی، جنایی، رازآلود
قسمتی از رمان دختران دریاچه
بالاخره زمانش رسیده بدود که دریاچه او را برگرداند. و به این ترتیب، یک روز صبح در اوخر تابستان، امواج به نرمی بدنش را چنان به آب های کم عمق آوردند که گویی این موجود، این زن، تنها در خوابی سبک و آسوده فرو رفته بود. پیراهنی سفید به تن داشت و روبانی دراز و مواج و ظریف هنوز دور گردنش پاپیون شده بود.
لباسی شبیه به آنچه زنان ثروتمند در دوران قدیم هنگام رفتن به بستر می پوشیدند. انبوه گیسوان خرمایی اش مانند آبشار صورتش را قاب گرفته بود. لبخند کم رنگی به لب داشت و چشمان بنفش رن ترسناکش کمی باز بود، انگار تازه از روایی برخاسته بود. یک دستش زیر چین های پیراهن پنهان شده بود. دست دیگر به سمت ساحل دراز بود و پنجه هایش چنان به شن ها چنگ انداخته بود که گویی داشت تلاش می کرد خودش را به ساحل بکشاند.
ظاهرش توجه آدم ها را به خود جلب می کرد، چرا که حدود یک قرن پیش مرده بود. روزی که جنازه او به ساحل رسید هیچ انسان زنده ای چیزی درباره اش نمی دانست، جز کیت گرنجر که در رودخانه ای رو به همان ساحلی زندگی می کرد که بدن زن حالا در آغوش آن آرام گرفته بود.