توضیحات
رمان فرمان کشتار، جلد چهارم از مجموعه داستان دونده ی هزارتو است. پیش از شکل گیری اهرامن، پیش از ساخته شدن بیشه و پیش از ورود توماس به هزارتو، شراره های خورشیدی به زمین اصابت کردند و آدم های زیادی کشته شدند. زمان رخداد این بلا، مارک و ترینا آنجا بودند و زنده ماندند. اکنون بیماری خشم و جنون در ایالات متحده ی شرقی به تاخت پیش می رود و سرچشمه ی این بیماری در هاله ای از ابهام است…
نام این اثر: رمان فرمان کشتار
نگارنده: جیمز دشنر
سبک: تخیلی، ماجراجویی، هیجانی
قسمتی از رمان فرمان کشتار
هنوز یک روز مانده بود. اما برای ترزا و توماس صحبت از دقیقه ها بود و هر لحظه برایشان ارزش داست. توماس با چشم های بسته روی میز جراحی دراز کشیده بود و سینه اش با نفس های منظم، آرام بالا و پایین می شد. با تیشرت و شلواری که مخصوص رفتن به بیشه بود، شبیه تصویری از گذشته شده بود؛ مثل پسری معمولی که بعد از گذراندن یک روز طولانی در مدرسه ای معمولی، چرتی معمولی می زند.
انگار به زمانی قبل از آن تعلق داشت که زبانه های خورشید و مریضی فلر دنیا را به هر چیزی غیر از دنیایی معمولی تبدیل کنند. قبل از اینکه مرگ و ویرانی مردم دنیا را مجبور کند بچه ها را بدزدند، حافظه شان را پاک کنند و آنها را به جای وحشتناکی مثل هزارتو بفرستند. قبل از زمانی که مغز انسان منطقه ی کشتار شناخته شود و به اسم پزشکی و علم نیاز به تحت نظر بودن و مطالعه داشته باشد.
دکتر و پرستاری توماس را آماده کردند. ماسک را پایین آوردند تا روی صورتش قرار دهند. صدای تلق تلق، فس فس و بیپ بیپ دستگاه ها در اتاق شنیده می شد. ترزا شاهد خریدن سیم های فلزی و لوله های پلاستیکی روی پوست توماس بود و وارد شدنشان را به کانال گوشش دید.