توضیحات
«آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینیفروشی مقابل مدرسهشان کشیده میشود و دلش میرود برای چشمهای چمنیرنگ «میراث» پسرکِ شیرینیفروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانوادهاش را به قتلهای زنجیرهای زنانِ پایتخت گره میزند و دختر قصّه را به صحنهی جرمی میرساند.
نام این اثر: هم قبیله
نگارنده: زهرا ولی بهاروند
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان هم قبیله
آباریکلا این فرستنده هرکی هست میخواد به پلیس به سرنخ بده این ایمیل ،خالی همون سرنخیه که باید دنبالش رو بگیرید.
عطا، با خود گفت:
– پس این ،فرستنده یه جورایی رابین هود شده
غزال، نگاهی به اطراف انداخت و پرسید:
– به لپ تاپ لازم دارم
عطا از جا برخاست دستی به موهایش کشید و جواب داد:
– الان میگم بچه ها برات بیارن فقط غزال تا شب اکی کن آدرسو حله؟ غزال با جدیت حلهای گفت و عطا درحالی که از اتاق کارش خارج میشد فکر کرد بالاخره بعد از قریب به هشت ماه داشت گره کوچکی از این پرونده ی کلافه وار باز میشد.