توضیحات
داستان رمان آخرین خون آشام درباره مردی روزنامه نگار به نام فرانسیس است که در قسمت حوادث یک روزنامه کار میکنه ولی بر اثر اتفاقی دیگه قادر به نوشتن نیست. برای همین برای استراحت به خانه پدربزرگ اش که در مزرعه ای قرار گرفته میره در زیر زمین خانه بر اثر کنجکاوی شیشه ای که حاوی حشره ای عجیب بود رو میشکنه و در اثر نیش حشره تبدیل به خون آشام میشه و از اون روز زندگی اش تغییر میکنه و سعی میکنه که به حالت اولیه برگرده…
نام این اثر: رمان آخرین خون آشام
نگارنده: الهام الف
سبک: فانتزی، تخیلی، خون آشام
قسمتی از رمان آخرین خون آشام
روزهای خیلی خوبی بود. به تازگی در یک دفتر روزنامه مشغول به کار شده بودم و برای من که جوانی بی تجربه بودم و هنوز دنیای اطراف را نمی شناختم، این یک فرصت طلایی بود. کار من در آن روزنامه نوشتن حوادثی بود که هر روزه در شهرهای اطراف دلخراش تر از پیش می بود.
در محیط کاری دوستان زیادی پیدا کردم . البته همه دوستان من به جز سوزان که دختری سرزنده بود، تقریبأ به سن از کار افتادگی رسیده بودند. سوزان مدت های مدیدی در کنار من می نشست و در نوشتن حوادث به من کمک می کرد. یک هفته ای نشد که در بخش خودم به عنوان روزنامه نگار نمونه شناخته شده و بیشتر آن را هم مدیون دوست خوبم سوزان بودم.
او نویسنده چیره دستی بود ولی حوادث او را به خود جذب نمی کرد. بارها مرا به باد انتقاد گرفته بود و از این همه توجه من به موضاعات گله می کرد. مانند دیروز که در اتاقم نشسته و خبر مربوط به یک قتل را در کامپیوتر تایپ می کردم. سوزان با دو فنجان قهوه وارد اتاق شد…
