توضیحات
شیوا در رمان راه سبز، دختری است که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چند وقتی رو مهمون خونهی عمهاش شده… عمهای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همهان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که بالا میاره مجبور میشه از آرتا کمک بگیره… آرتایی که دنبال یه فرصت برای چزوندن شیواس….
نام این اثر: رمان راه سبز
نگارنده: مریم پیروند
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان راه سبز
برای بار چندم که پرستار در اتاق رو باز کرد و چشم و ابروی نازکش رو برام تنگ کرد و گفت:
-هنوز خبر ندادی کسی بیاد دنبالت؟ دختر مرخصی ها، یکی باید بیاد هزینه ی بیمارستانو حساب کنه که بذارن بری، چرا زنگ نمیزنی خونوادت بیان؟
دنیا دوباره روی سرم آوار شد… به کی خبر بدم؟ از کی پول بگیرم؟ اونم هزینه ی بیمارستان که برای من اینقدر سنگینه؟
به خانواده ام که حتی روحشون خبر نداره، من تو چه منجلاب کوفتی گرفتارم؟ نمی پرسن این همه پولو برای چی میخوام؟ یا به اون بگم که منو به این حال انداخت و خودش داره تو دنیای جدیدش، زندگیش و سپری میکنه؟ نمیدونم چیکار کنم… به هم عمه که نمی تونم زنگ بزنم…
اون رادار بابامه و با اولین حرفم سریع موضوع رو تو دهن بابام میندازه که بعد باید تو سیل سوالهای بابا غرق بشم. آه تلخی کشیدم… لعنت به من و این همه سادگیم…من که می دونستم اون آدم داره ازم سواستفاده میکنه، چرا اجازه دادم یه بار دیگه کارشو تکرار کنه؟