توضیحات
حورا تک دختر حاج فتاح، روحانی معتمد محل، چهل روز بعد از مرگ نامزدش آرش، متوجه میشود که باردار است. کسی باور ندارد که این نطفه حلال و از همسر صیغهایش بوده. ولی امیریل برای حفظ یادگاری پسرخالهاش آرش، پیشنهاد ازدواج به حورا میدهد…
نام این اثر: نجیب بی آبرو
نگارنده : هاله نژاد صاحبی
سبک: عاشقانه، هیجانی
قسمتی از رمان نجیب بی آبرو
نیم ساعت ی زیر دوش آب سرد بود و می ترسید سرما بخورد. به همین دلیل به سرعت مشغول دم کردن چا ی شد تا شاید کمکی باشد برای سرما نخوردنش. لباس های که حورا برایش انتخاب کرده بود را پوشید و ب ی حوصله
روی تخت دراز کشید. ثانیه ای نگذشته بود که چند ضربه آرام به در خورد و بلافاصله صدای حورا به گوشش رسید.
-میتونم بیام؟ -بیا.
سینی چای را با یک دست گرفت و با دست دیگرش دستگیره را پایین کشید.
امیر با دیدنش روی تخت نشست و گفت :
-زحمت کشیدی .
سینی را روی کنسول کنار تخت گذاشت و لبخندی زد.