توضیحات
رمان خانه شاهانه من، داستان دختری بنام کژال است که بعد از فوت مادربزرگ و پدربزرگش مجبور است به تنهایی از پس سختیهای زندگی برآید. اما با ورود محمودخان پسر ارشد ارباب سالارخان به روستا زندگی کژال دست خوش تغییراتی میشود و مجبور است تن به کاری دهد که دوست ندارد…
نام این اثر: رمان خانه شاهانه من
نگارنده: شیما فراهانی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان خانه شاهانه من
من کژال هستم و تو یه روز سرد زمستان به دنیا اومدم. مادرم شمالی بود و پدرم کورد سنندج. به هر کس می گفتم مادرم شمالی بود و پدرم کورد، باورش نمی شد و کلی تعجب می کرد و پیش خودش می گفت آخه این دو تا شهر چه ربطی بهم داشتن؟ اما اگر خدا بخواد هر چیزی امکان داره.
پدر و مادرم عاشق هم بودن و همدیگه رو خیلی دوست داشتن تا جایی که پدربزرگم برام تعریف می کرد هر چی خانواده ما و خانواد بابات در توان داشتیم، بکار بستیم تا اونا رو راضی کنیم شما بدرد هم نمی خورید و مال دو تا فرهنگ متفاوت هستید و حتی مذهبتون هم بهم نمی خوره، اما اونا به خرجشون نرفت که نرفت و بالاخره با پافشاری برای هم شدن.
اما اجل مهلتشون نداد و مادرم بعد از به دنیا اومدنم از دنیا رفت و پدرمم هم از غصه ی مرگ مادرم دق کرد و مرد. کاش یکبار می دیدمشون، کاش یکبار مامان و بابا صداشون می زدم.