داستان در مورد ی دختری به اسم ژرفاست که لیدر توره و یک آقای ایرانی به اسم شهریار که مدت زیادی خارج از ایران زندگی کرده و مدیریت یکی از معروف ترین برند های جواهر دنیا رو به عهده داره. این آقا با هویت خارجی خودش به نام رابرت هیل میاد ایران تا از خانواده پدریش که سالها قبل اون و مادرش رو خیلی آزار و اذیت کردن انتقام بگیره و ژرفا رو به عنوان لیدر انتخاب میکنه و تقریبا دیگه یک جورایی ژرفا میشه دست راستش و همه کاراشو تو ایران راه میندازه بعد ی مدتی هم کم کم اینا عاشق هم می شن و ...
یکتا شکیبا دختر 27سالهای که گذشته سختی داشته و چندین سال زیر نظر روانشناس بوده و حالا بعد از سالها میتونه به آرزوش برسه و مجوز تاسیس آموزشگاه زبانش رو بزنه... اما در واقع این اول ماجراست... با وارد شدن ناگهانی برادر منشی آموزشگاهش، هامون یوسفی، به زندگیاش و گره خوردن سرنوشتش با اون، مجبور میشه به تهران سفر کنه و سراغ ادم های قدیمی زندگیش بره و در آخر می فهمه که...