توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان آخرین گلوله اثر نیلوفر سامانی پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
سرگرد بردیا محمدی پس از ماهها تلاش برای دستگیری امیرسام دلاوری با شکستی بزرگ مواجه میشود اما این باخت قرار نیست تنها امتحان وی باشد! امیرسام که عضوی از مافیا بزرگ کشور است برای جبران خسارتهای وارد شده تصمیم به ربودن بهار، خواهر بردیا میگیرد. سرگرد جوان ما برای نجات خواهرش با این باند مواجه میشود و این رویداد سبب آشکار شدن رازی بزرگ میشود! رازی که زندگی همه را دگرگون میکند …
خلاصه رمان: آخرین گلوله
با فشردن ریموت در ماشین وارد عمارت شد. در ذهن امیرسام گره های کوری از مشکلات شکل گرفته بود. ارتباط خونی بهار و ثامر تمام نقشههای او را زیر و رو کرد. حال نه تنها در مقابل ثامر بلکه در مقابل ایوب هم باید جوابگو باشد. دستی به موهای آشفته خرماییاش کشید که با درد شقیقههایش چهرهاش در هم رفت. اتفاقات امروز از گوشه ذهناش هم خطور نمیکرد. دستاش را
سمت در ورودی عمارت برد که دل آرا را بر روی تاب سفید رنگ زیر درخت بید دید. لباس تناش در مقابل سرما هیچ مقاومتی نداشت. زانوهایش را به سمت شکماش جمع کرده بود و مانند یک طفل در خود مچاله شده بود. امیرسام در کنارش نشست، ولی او حتی متوجه حضورش هم نشد. دستاش را سمت بازو دل آرا برد که دختر سمت او برگشت. چشمهایش رنگ دریا بودند و اشکهای
محفوظ شده حکم آب دریا را داشتند امیرسام بازو دلآرا را گرفت و او را سمت خود خم کرد. دلآرا سرش را بر روی پای امیرسام گذاشت. پسر کتاش را در آورد و روی دلآرا انداخت. موهای بلند طلایی رنگاش را نوازش میکرد که دلآرا گفت: بالاخره خانواده اش رو دید، الان دختر خونی خودش رو داره. دل آرا پارچه شلوار امیرسام را گرفت و دستاش را مشت کرد با صدایی بغض آلود ادامه داد …