رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان سیندرلا
  • ژانر: عاشقانه، کلکلی
  • نویسنده: مهدیه سلیمانی حصاری
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 504

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان سیندرلا از مهدیه سلیمانی حصاری با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

مهدیه دختری که برای تحصیل از مشهد به تهران میاد و با مردی مغرور و جذاب سرگرد امیرسام سلطانی آشنا میشه… همیشه با هم کل کل و لجبازی میکنن ولی کم کم بطور جنون وار دلباخته هم میشـن… تا اینکه روزی که قرار بود عقد کنن امیرسام دچار یه سوءتفاهم بزرگ میشه و مهدیه رو از خودش میرونه در صورتی که داستان یه چیز دیگس… ولی بعد مدتـها دوباره با هم روبه رو میشـن و مهدیه زمین تا آسمون با مهدیه قبل فرق کرده… پسری مغرور و عاشق و دختری لجباز و دلبر….

خلاصه رمان : سیندرلا

بالاخره روز اعلام جوابای کنکور رسید… روزی که برای من به شدت استرس زا بود! همگی تو اتاق کار بیژن بودیم… بیژن روی صندلی میز کارش نشسته بود و با لپ تابش داشت نتیجه کنکور رو بررسی می کرد… مریم به دیوار تکیه داده بود و زیر لب دعا می خوند و من!… روی مبل توی اتاقش نشسته بودم و از استرس تند تند پامو تکون می دادم و ناخونامو می خوردم… هر لحظه منتظر بودم بیژن جوابو بگه… تا اینکه با یه قیافه داغون و ناراحت برگشت سمتم… قلبم ایستاد…

با شک و ناامیدی گفتم -قبول نشدم؟؟؟؟! سال بعد حتما قبول _ سرشو با ناراحتی پایین انداخت و گفت: -نه قبول نشدی ولی ناراحت نباش انشاالله میشی… وااااای نههه ایی که مریم جون گفت به گوشم رسید… حالم خیلی بد شد… قلبم انگار نمیزد… آب دهنم خشک شده بود… نگاهم به کف پوش های اتاق خیره موند… سکوت اتاقو فرا گرفته بود… حتی صدای نفسامونم به گوش نمی رسید… یهو بیژن پقی زد زیر خنده… منو مریم جون گیج و متعجب بهش نگاه کردیم…

دلشو گرفته بود و خم شده بود و غش غش می خندید… مریم: -چته بیژن؟ چرا میخندی؟ بیژن به زور خندشو کنترل کرد و دستی به لبش کشید و گفت: -شوخیدم قبول شده نکبت حسابداری دانشکده تهران. مریم-هااان!؟ بلافاصله سرمو آوردم بالا و بهش نگاه کردم داشت با یه لبخند خبیث نگام می کرد که مریم مشت آرومی به بازوش زد و گفت: -ای بدجنس سکتمون دادی و خندید… بعد از چند ثانیه به خودم اومدم و جیغ بلندی کشیدم و پریدم سمت بیژن و شروع کردم به مشت زدن بهش…

خلاصه کتاب
مهدیه دختری که برای تحصیل از مشهد به تهران میاد و با مردی مغرور و جذاب سرگرد امیرسام سلطانی آشنا میشه... همیشه با هم کل کل و لجبازی میکنن ولی کم کم بطور جنون وار دلباخته هم میشـن... تا اینکه روزی که قرار بود عقد کنن امیرسام دچار یه سوءتفاهم بزرگ میشه و مهدیه رو از خودش میرونه در صورتی که داستان یه چیز دیگس... ولی بعد مدتـها دوباره با هم روبه رو میشـن و مهدیه زمین تا آسمون با مهدیه قبل فرق کرده... پسری مغرور و عاشق و دختری لجباز و دلبر....    
خرید کتاب
رایگان
https://romanland.ir/?p=6257
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهارک
    9 آذر -622 | 00:00

    هربار که یک رمان جدید شروع می‌کنم، احساس هیجان و اشتیاق می‌کنم که دنیای داستان را کشف کنم.

  • بهشاد
    9 آذر -622 | 00:00

    بچه هایی که عادت خوندن رمان در کودکی بدست آوردن، هوششون با این کار تقویت شد.

  • پیاما
    9 آذر -622 | 00:00

    به نظرم رمان‌ها روشی مطلوب برای ایجاد حواسی‌به‌جمع و درک عواطف و احساسات هستن.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!