توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان میرا اثر زهرا پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
“اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم. اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟”من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند و بساطِ چهل سالشو؛راهی تعمیرگاه کردم.قصه اینجا تموم میشه؟!
خلاصه رمان: میرا
بیا، بو کن ببین چه عطری میده و منم به روم نمیارم تو فتیش بوی پا داری دهنم را برایش کج کردم و دوباره همانطور که پاهایم روی داشبورد بود روی صندلی وا رفتم جوراب های زرد خال خالی ام بخاطر عرق زیاد به پایم چسبیده بود و برای اینکه پاهایم را خنک کنم انگشتان پاهایم را تکان تکان می دادم.یک ساعت از پیمان دوستی مان نگذشته بود که او را کلافه کرده بودم.بدون توجه به من مشغول
رانندگی بود و نیم نگاهی هم نثارم نمی کرد از پنجره به بیرون خیره بودم که ماشین پشت چراغ قرمز متوقف شد شانس آورده بود شیشه ها دودی بود و گرنه همه میتوانستند به منی که انگار استخوان هایم شکسته و روی صندلی مرده ام نگاه کنند.به تیبای سفید رنگی که کنارمان بود نگاه کردم که صدای نفس پر حرص او توجهم را جلب کرد. با تعجب به سمتش چرخیدم که او زیر لب چقدر تو مخی ای زمزمه کرد
و تلفنش را بی اهمیت کنار باکس کنار دنده رها کرد.کیه؟ مشتری نوازندگیه؟…وقتی پاسخم را نداد با کف دستم تیغه بینی ام را خاراندم و با خنده گفتم:لوس نکن دیگه بگو کیه من که گفتم می تونی ازم برای پروندن این مشتری ها استفاده کنی گویا چراغ سبز شد که دنده را جابجا کرد و حینی که پایش را روی گاز فشار می داد زمزمه کرد گلناره ول نمیکنه حتما باید با دیوار یکیش کنم تا دست برداره با مسخره …