رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان چه رقیبی
  • ژانر: #عاشقانه
  • نویسنده: عاطفه منجزی
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 789

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان چه رقیبی از عاطفه منجزی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری به نام کیهان که بعد از شرکت در دوره های آموزشی ماساژ درمانی، سالن ماساژ خود را افتتاح کرده، متوجه پسر یکی از مراجعینش به نام ادیب می شود که بی اعتقاد به طب سنتی تنها برای نجات مادربزرگش به مطب پدر کیهان آن هم در زمان چله نشینی اش رفته و بعد از دیدن حکیم در لباس درویشی، او را دکتر قلابی و کلاهبرداری که از مردم سوءاستفاده می کند، نامیده است. کیهان برای نجات پدر خود از بدنامی قرار ملاقاتی با این پسر می گذارد، تنها شرط ادیب برای پایان دادن به غیظ خود، آمدن پدر و دختر به شیراز برای درمان مادربزرگش است. شرطی که حکیم بابا با شنیدنش رنگ از رخسارش می رود، سفر به شیراز؟ چه رازی درباره ی شیراز و نامه های بی نشانی که به دست کیهان می رسد وجود دارد که اینگونه پیرمرد را آشفته کرده است؟

خلاصه رمان : چه رقیبی

روسری سه گوش را از سرم کشیدم و قلم مو را انداختم توی ظرف رنگ، پاکت سفید را از دست نینا گرفتم و جای باز کردنش، نگاهم روی حاشیه ی طرح دارش چرخید و آرام گفتم: –بازم بی نام فرستنده و بدون تمبر یا آدرس پست شهری، فقط هم اسمم روشه، کیهان افتخاری اونم تایپ شده! – نمی خوای فکری برای کشف این قضیه کنی؟! اعصاب فولادی داری ها! خودم را رها کردم روی چهار پایه کوتاه وسط سالن خالی از وسایل! فضای چهل و پنج متری سالن و اتاق کناری اش را بوی رنگ و تینر پر کرده بود.

همین بو سرگیجه و خستگی ام را بیشتر می کرد! بوی تینر و استون و بنزین، نه فقط سرگیجه های سنگینی به جانم می انداخت، بلکه خاطره ی دور اما ترسناکی را در ذهنم بازسازی می کرد! دو ور شقیقه ام را چسبیدم تا کمی از سرگیجه ام کم شود که نینا کنار چهار پایه زانو زد و با محبت دست روی زانویم گذاشت و نگران پرسید: -حالت بده؟ شاید بوی تینر و رنگ گرفتدت! _فکر کنم! _ می خوای پاکتو من باز کنم و بخونم!؟… شاید حرف حسابی داشته باشه این ناشناس! _یه لیوان آب می رسونی دستم؟!…

قبلش در و پنجره ها رو کامل باز بذار، بلکه بوی تینر و رنگ کمتر بشه! گاهی دلم می خواست حافظه بویایی ام را به کل از ذهنم دیلیت کنم  مثل همین واکنشی که به بوهای تندی شبیه به بوی بنزین داشتم! اما مگر می شد؟! جدای از عطر و بوهایی که به مشام همه ی مردم می رسید، من برای آدم هایی که می شناختمشان، پرونده ی بویایی در ذهنم داشتم سال های سال بود که ناخواسته، هر کسی را با عطر تنش می سنجیدم، نه ظاهرش! عطر تن آدم ها، کمتر از زبان و رفتارشان می توانست فریبم دهد و جذب یا دفعم کند!….

خلاصه کتاب
دختري به نام كيهان كه بعد از شركت در دوره هاي آموزشي ماساژ درماني، سالن ماساژ خود را افتتاح كرده، متوجه پسر يكي از مراجعينش به نام اديب مي شود كه بي اعتقاد به طب سنتي تنها براي نجات مادربزرگش به مطب پدر كيهان آن هم در زمان چله نشيني اش رفته و بعد از ديدن حكيم در لباس درويشي، او را دكتر قلابي و كلاهبرداري كه از مردم سوءاستفاده مي كند، ناميده است. كيهان براي نجات پدر خود از بدنامي قرار ملاقاتي با اين پسر مي گذارد، تنها شرط اديب براي پايان دادن به غيظ خود، آمدن پدر و دختر به شيراز براي درمان مادربزرگش است. شرطي كه حكيم بابا با شنيدنش رنگ از رخسارش مي رود، سفر به شيراز؟ چه رازي درباره ي شيراز و نامه هاي بي نشاني كه به دست كيهان مي رسد وجود دارد كه اينگونه پيرمرد را آشفته كرده است؟
خرید کتاب
رایگان
https://romanland.ir/?p=4986
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • آیین
    9 آذر -622 | 00:00

    خوندن رمان یک لذت بی‌نظیر برای منه، محلی برای دل‌به‌دل بودن با شخصیت‌های فوق‌العاده و پرشور، با دنیای آنان.

  • حکیم
    9 آذر -622 | 00:00

    به نظر شما فرق بین یه کتاب الکترونیکی و رمان چیه؟

  • بهنوش
    9 آذر -622 | 00:00

    هیچ چیز بهتر از خوندن کتاب‌های جدید نیست ولی رمان‌ها برای من، همیشه جا خالی ویژه دارن.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!