رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان گاهی عشق
  • ژانر: عاشقانه، انتقامی
  • نویسنده: M.kh
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 494

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان گاهی عشق از پشت خنجر می زند (جلد اول) از M.kh با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

یه رمان متفاوت در مورد یه دسته انسان متفاوت رمان شخصیت اصلی نداره. شخصیت های اصلی داره ولی شخصیتی که همه رو به هم مرتبط میکنه و نقطه ی مرکزی دسته است رویاست. رویا دختری شاید متفاوت! اینجا تفاوت و حقیقت موج میزند! یه رمان کاملا متفاوت با یه انتقام شروع و با یه انتقام تموم میشه ولی این بین اتفاقاتی میوفته که میشه بال و پر داستان پایان تلخ نیست شیرین هم نیست پایان اونجوریه که باید باشه,حق!

خلاصه رمان : گاهی عشق از پشت خنجر می زند

همه دور هم نشسته بودیم.نفس عمیقی کشیدم و گفتم: من می خوام انتظام ترانه و گلاره رو از امیر رایا بگیرم می خوام بشکونمش… نابودش کنم… اول همه سیما بلند شد و گفت: حالت خوبه؟ هنوز یه روز هم از حرف های آناهیتا نگذشته… ندیدی؟ حتما تو هم باید شکست عشقی بخوری تا آدم شی؟ بیخیال شو… من می خوام انتقام بگیرم.. نمی خوام که باهاش دوست شم! آناهیتا عصبی گفت: د روانی… مثل اینکه حرف حالیت نیست ها… تا حالا یه درصد احتمال دادی که خودت عاشقش شی؟ ها؟ فکر کردی امیر رایا مونده تو بیای عاشقش شی و بعد تو هم ولش کنی؟ اون بین این همه دختر تر گل

ور گل عاشق یکیشون هم نشده !! من به خودم ایمان دارم. ترانه که مثل همیشه و گلاره هم داشت اشکش رو پاک می کرد. پگاه : آخه سگ تو روح شده مرض داری؟ -خفه… پگاه: بچه ها ولش کنین… سگ تو روح شده مرض داره !!… آدم مرضدار هم نفهمه! یه نفس عمیق کشیدم وارد کلاس شد. خیره نگاهش کردم. پس امیر رایایی که میگن اینه… راستش دل من به ظاهر مغرور و بی احساس هم یه جوری شد چه برسه به اونایی که با یه نگاه عاشق چشم و ابروی ملت می شن! یه پسر بلند قد و خوش هیکل و فیت نس… پوست روشن… البته به نظر من که مرد اونیه که صورتش برنزه باشه یا سیاه سوخته…

این رنگ پوست نشون میده ایشون فرق بیل و کلنگ رو نمی دونه!.. نیگا خدا واسه ملت چه رژلبی زده! لبای قرمز، دماغ؟ دماغ خوشگل… خدا به خیر بگذرونه… و اما… شاید چیزی که خیلیا رو فریب داد همین چشماش بود.همین دو تا تیله ی خاکستری با رگه های مشکی… چشماش فوق العاده بود. طبق معمول وارد کلاس که شد یه لشکر همراهش بود. نه که بگم همه دختر، اتفاقا پسرا بیشتر بودن… یه لشکر که امیر رایا سردسته اش بود. از امیر رایا زیاد شنیدم امیر رایا رستم پور… یه پسری که مهره ی مار داره… از خودمتشکر و یه کم مغرور ولی اخلاق خوبش باعث شده که خیلیا من جمله پسرا باهاش دوست باشن…

خلاصه کتاب
یه رمان متفاوت در مورد یه دسته انسان متفاوت رمان شخصیت اصلی نداره. شخصیت های اصلی داره ولی شخصیتی که همه رو به هم مرتبط میکنه و نقطه ی مرکزی دسته است رویاست. رویا دختری شاید متفاوت! اینجا تفاوت و حقیقت موج میزند! یه رمان کاملا متفاوت با یه انتقام شروع و با یه انتقام تموم میشه ولی این بین اتفاقاتی میوفته که میشه بال و پر داستان پایان تلخ نیست شیرین هم نیست پایان اونجوریه که باید باشه,حق!
خرید کتاب
رایگان
https://romanland.ir/?p=6658
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • پرند
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان‌ها مثل حرکات روی صفحه‌ی مایحتاج هستند، از هر زاویه‌ی دیگری چیزی به دست نخواهی آورد.

  • بهرنگ
    9 آذر -622 | 00:00

    خواندن رمان، یک روش بهینه برای رفع خستگی و دلتنگی روزانه است.

  • باران
    9 آذر -622 | 00:00

    برای من مطالعه رمان‌ها مثل بازی کردن با ذهن من است. به من اجازه میدن تا بخشی از خودم رو بیرون نشون بدم و به جهان‌هایی که خیالی‌اند سفر کنم.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!