توضیحات
دختری که از سختیهای زندگی و مشکلات بیرحم خسته شده بود، با لبخندی زیبا بر لبانش، دل همه را میبرد. در همین حال و هوا، مردی با قلبی سنگی، در دام نگاه مخمور او گرفتار شد و دل از کف داد.
(بدون سانسور) دانلود رمان از کفر من تا دین تو pdf سید فاطمه موسوی S Fateme Moosavi
گوشه ای ااز کفر من تا دین تو pdf سید فاطمه موسوی S Fateme Moosavi :
از اتاق که بیرون میزنم با رسیدن هوای تازه راهرو و رها شدن تن منقبضم میفهمم خفقان فضای اتاق و بودن زیر نفوذ شخصی که ابهت و قدرتش میتونست فشار زیادی بهم تحمیل کنه منو عصبی و خسته کرده نه خاتونی در کار بود نه وفا هنوز نمیدونم تکلیفم چیه و کمی گیج میزنم یه جورایی این وسطا یه چیزی گم شده انگار یک قطعه از پازل نیست و من اصلا نمیدونم طرحش چیه تا بزارم سر جاش از تایم نهار هم گذشته و تازه به فکرم میرسه این بشر چه جور هنوز نرفته برگشت عمارت و این آشوب و دید. میرم خونه باغ و سکوت بی سابقه ای این وقت روز اینجا حاکمه .! توی آشپزخونه هم خبری از دخترا نیست و فکر میکنم یکم غیر عادی میتونه باشه؟
https://onlineroman.ir/
وسایل های مختصرم رو جمع میکنم و مانتو و شلوار خودم و میپوشم و میشینم سر تخت خب همینجوری که نمیشه رفت باید مدارک و سفته هام و بگیرم اما از کی! همه غیبشون زده؟ بازم میام توی سالن و دوری میزنم ولی انگار جز خودم کسی پاش و داخل نزاشته بر میگردم داخل اتاق و روی تخت دراز میکشم و نمیفهمم کی چشم هام گرم میشه و به خواب میرم. با خیسی چندش آوری درست زیر گلوم و احساس مورمور شدن پوستم چشم باز میکنم و متعجب به فردی که تازه سنگینیش و روی تنم حس میکنم چشم میدوزم. هوای اتاق نیمه تاریکه و تاری دید و گیجی بعد خواب هم دست به دست هم میدن تا هنوز نتونم تشخیص بدم اطرافم چه خبره.. اتاق غریبه ست و لباس حریر تنم اونی نیست که به یاد میارم !؟
از کفر من تا دین تو pdf سید فاطمه موسوی S Fateme Moosavi
این رمان فقط جهت معرفی میباشد