توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان داستان جاوید اثر اسماعیل فصیح پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون
داستان جاوید روایت واقعى زندگى پسرى زرتشتى است که به قصد گرفتن خبرى از خانواده اش، با عموى پیر و کم توانش از یزد، راهى تهران مى شود و همین سفر او را چندین و چند سال اسیر تهران و دربار قاجار مى کند. داستان جاوید در اواخر دوره ى حکومت پراغتشاش قاجار و ظهور رضاخان اتفاق مى افتد. پدر جاوید، هرسال پیش از نوروز، براى شازده ملک آرا، یکى از بیشمار شازده هاى تن پرور دربار قاجار، بار آجیل و خشکبار مى آورده، تا اینکه اقوامش در یزد شش ماه از آنها بى خبر مى مانند. جاوید، پس از مراسم “سدره پوشى” اش، حالا به عنوان یک زرتشتى بالغ و کامل، تصمیم میگیرد به تهران بیاید تا از پدر و مادر و خواهر سه ساله اش خبرى بیابد …
خلاصه رمان : داستان جاوید
فکر یافتن پدر و مادرش نیروی امید و حرکتش بود پدرش را میپرستید و برای او مهر و برزگداشت دنیا را قائل بود چقدر دلش میخواست او هم همراه پدرش رفته بود اما ناچار در یزد مانده بود تا از دکان پدرش نگه داری کند. عید دکان باید باز باشد. مادرش را هم عزیزانه دوست داشت مادرش سرور خانم هنوز جوان بود سی و پنج ساله و زیبا بود.
سرور خانم دختر کوچک میرزا داود خان قالیباف بود که مرد زرتشتی بسیار با ایمانی بود و چون از مریدان دستور اورنگ بزرگ پدربزرگ جاوید بود چند سال پیش سرانجام کسب و خانمان خود را از کرمان به یزد آورده بود و در این شهر ماندگار شده بود میرزا داود خان قالیباف ازدواج دخترش سرور را با فیروز آقا پسر دوم دستور پیر آ آتشکده یزد از افتخارات و خوشبختی خود و خانواده اش میدانست.
سرور خانم اکنون پس از 18 سال ازدواج با فیروزآقا، مادر 4 تا بچه بود فرخنده 17 ساله که حالا به خانه ی شوهر رفته بود جاوید 15 ساله؛ شکوه که در سن 10 سالگی به مرض آبله مرده بود؛ وبالاخره افسانه 3 ساله که در این سفر همراه پدر و مادرش به تهران رفته بود. همانطور که سوار بر قاطر از جاده خاکی و گرم بالا می آمد فکر افسانه هم بود که نور چشم همه و ته تغاری شیرین خانواده بود. هنگام غروب که برای نیایش واپسین ایستاد آبادی کوشک نصرت را از دور می دید. پدرش پیش از این نام آبادی های بین قم و تهران و فاصله زمانی آنها را به او گفته بود …
نشانی اصلی این پست در سایت رمان بوک به آدرس: (بدون سانسور) دانلود رمان داستان جاوید اثر اسماعیل فصیح