توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان سورمه سنگ از عاطفه منجزی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری پاک و مهربان که گاه شیطنتش به دل می نشیند و گاه جدیتش مخاطب را وادار به احترام به عقاید و طرز فکرش، سامی پاشا ربات دوست داشتنی داستان ،مردی کمال گرا، مسئول و جدی که رابطه ی برادرانه اش با علی شر و شیطان داستان به شدت دلپذیر بود. عزیز الله خان به قول سامی پاشا “آماان” امان از دست این عزیز و نقشه هایش که نه تنها خیر رسان نبود بلکه شر می رساند و باعث میشد دلسوزی و عشقش به سرمه ندید گرفته شود…
خلاصه رمان : سورمه سنگ
-قربون دستت آقا رحمان، نیم کیلو تخم کتان و یه شونه تخم مرغ می خوام! آقا رحمان خندید و با ابروهایی که بالا می داد تا خط های عمیق پیشانی اش گم شود، در حین کشیدن تخم کتان، با همان لحجه ی شیرین گیلانی اش به شوخی طعنه زد: چه قدرم مصرف تخم مرغتون بالاست دختر جان! کش کلاه حصیری سرمه که از دم غروب پشت سرش آویزون بود، با شانه بالا انداختنش بین گلویش افتاد.
با کمک سر انگشتان و گلویی که کج می کرد، خود را از خفت افتادن کش بیخ گلویش نجات داد و شوخی جدی گفت: -مصرف شهبال و تخم مرغ و پر حنا بالاست، عزیزم که همه عشق و علاقه ش به همین فنچولا… همراهش با آهی مصنوعی اضافه کرد: ای کاش منم یه قناری بودم! و تازه متوجه مشتری دیگری شد که از دقیقه ای پیش شانه به شانه اش ایستاده بود…
رمانها باعث میشه من بتونم به دنیای خودم فرار کنم و اوقات آزادم رو به بیکاری نگذرانم.
رمان خوندن مسئولیتهای روزانه رو به کمترین حدبا رسوندن رو با خود داره.
دنیای رمانها به من احساس آرامش میده که هیچ جای دیگهای نمیتونم پیدا کنمش.