توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان مه جبین از فرشته تات شهدوست با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شاهپور زند تهرانی الاصل اتابکی، جوان خوش قلب، که از موقعیت اجتماعی بسیار خوبی برخورداره… و چون مورد اعتمادترین فرد طایفه ی زند محسوب میشه، بنابر وصیت خاتون مجبور به قبول درخواستی میشه که از توانش خارج و غیر ممکنه. شاهپور زند خلاف عقیده و خواسته ی قلبی خودش، باید قیومیت مه جبین رو که هفده سال داشته به عهده بگیره تا زمانی که مه جبین با مرد معقول و خوبی ازدواج کنه…
خلاصه رمان : مه جبین
شاهپور همانطور که دیواره ی داغ و بلورین استکان را میان انگشتانش لمس می کرد نگاهش را اجمالی دور تا دور هال نسبتا بزرگ خانه ی طوبی چرخاند و روی قاب منبت کاری شده ی «آیت الکرسی» کمی بیشتر مکث کرد. استکانش را روی میز گذاشت و دستی به ریش و سبیل مرتب و آراسته ی خود کشید … همانطور اخم آلود و جدی، نگاهش از روی قاب نوشته کش آمد و سمت طوبی رفت و روی چهرهاش تامل کرد … بی آنکه حواسش باشد گوشه ی سبیلش را بین دو انگشت گرفته و نرم نرمک تاب می داد.
طوبی لبخندی از سر مصلحت روی لب آورد و طعنه زد: به گمونم راه گم کردی شاهپور جان … به خوابم نمی دیدم روز عیدی همچین سعادتی نصیبم بشه که بچه ی خواهرم بعد از عهد و سالی به خالهاش سر بزنه… شاهپور با خونسردی لبخند زد… دستش را از سبیلش انداخت و تسبیح عقیق سلیمانی را از جیب کتش بیرون آورد… آن را با طمانینه کف دستش سایید و آرام آرام از زیر انگشتش دانه کشید… نگاه طاهره به دست او بود شاهپور مستقیم به صورت خالهاش نگاه می کرد…
طوبی نگاهش را می دزدید، ولی قوام و مهابت صدای شاهپور چیزی نبود که از نظرش پنهان بماند … شما لطف داری خاله خانم، ولی شرمنده… محض دید و بازدید خدمت نرسیدم… طوبی اخم کرد و با تعجب نگاهش را به خواهرزاده ی جوانش داد… شاهپور با همان لبخند، محکم و صریح به چشمان او زل زد و بی پرده رفت سر اصل مطلب! دیروز همه ی حرفاتونو با عمه تاج شنیدم… اما خب… حقیقتش میون کلامتون یه جریانی خیلی اذیتم کرد… انقدر مهم بود که به خاطرش پا شم بیام اینجا و ازت بخوام رو در رو همه چیزو بهم بگی…
خیلی خوشم میاد وقتی کسی با اشتیاق بهم میگه که یه کتاب خوب پیدا کردهام.
آیا رمانهایی با ترجمه فارسی وجود دارند؟
به نظر شما رمانها در کدام فرمت قابل دانلود هستند؟