توضیحات
دو فرد با تفاوتهای بسیار، مردی قاتل بیرحم که برای له کردن دیگران عنان از کف نمیدهد، اما به طرز عجیبی سیرت زیبا و اغواگری دارد. از سوی دیگر، دختری باهوش و نخبه، تکدختر سردار بزرگی که نام و نشانش لرزه بر تیره کمر دشمنان انداخته، جذبهاش روی دخترکش است. در مسیری که به هم رسیدهاند، به جای شلیک تیرهایشان به پیکر یکدیگر، بوسهای جاودانی از عشق میگذارند .
(بدون سانسور) دانلود رمان پرواز ققنوس اثر زهرا
چکیده رمان پرواز ققنوس اثر زهرا :
اولین چیزی که به چشمم خورد برق چشم های کژال بود که با لبخند به دوربین نگاه می کرد. لبخندش حقیقی و واقعی بود.برای لحظات کوتاهی لبخند زدم و با سر انگشتام ، چهره اش رو نوازش کردم. چشمام از کژال خوشحال به سمت مردی که او رو در آغوش گرفته بود رفت. مردی که با لبخند خسته ای به دوربین نگاه می کرد و کژال رو محکم در آغوش گرفته بود.چهره مرد اونقدر برام اشنا بود که باعث شد اخم کنم و با دقت بیشتری نگاهش کنم. نگاهش چشم هاش بیش از اندازه آشنا بود. عکسه؟
با صدای سارا از اون اوهام بیرون اومدم و به ارومی اظهار کردم اره.پرونده رو بست و خودش رو نزدیکم کشید اما من هنوز چشمم گیر چشم های آشنا بود. کجا دیده بودمش؟؟ چرا انقدر آشنا بود؟سارا با صدای خفه و شادی گفت:اع این بابای کژاله عکسشو دیدم عزیزم نگاه کن چقدر خوشحالن. می خواستم حرف بزنم اما توی برق اشنای چشم های اون مرد گیر کرده بودم که سارا با افسوس گفت: بنده خدا معلوم نیست چه بلایی سرش اومده میگن یه روز رفته و دی…
یک تصویر آشنا یک صدای جیغ و یک لمس سرد درون ذهنم اکو شد و اکو شد و تصویر چشم های مردهای پشت پلکم نقش بست و با حالت توهم زایی خیسی سردی رو روی سرم حس کردم و از شدت شوک و ترس اونقدر وحشت کردم که شتابان از روی صندلی پایین پریدم و با چشم های ترسیده ای به چشمهای مرد درون عکس نگاه کردم که سارا با وحشت گفت چی شده افسون؟ از شدت بهت چشمام درشت شده بود و من با تته پته گفتم ای… این مر… مرده همو … همون جن… جنازه است. بهت درون صدای سارا هم باعث نشد از این اغما بیرون بیام. شک نداشتم، اون جنازه اون چشمهای باز چشم های همین بود. خدای بزرگ چه بلایی سر پدرش اومده بود؟
(بدون سانسور) دانلود رمان جدید پرواز ققنوس از زهرا