توضیحات

رمان آخرین کیفر
(بدون سانسور) دانلود رمان آخرین کیفر اثر مژگان رضایی راد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
عشقی که عقل را از تصمیم ها خط می زند و عاشقی که زندگی اش دست خوش اشتباهات بزرگ و کوچک می شود و لجوجانه چشم می بندد بر اشتباهاتش.
آنقدر در خواسته هایش غرق می شود که اشتباه از پس اشتباه زاده می شود.
زمانی چشم میگشاید که نه راه پیش دارد و نه راه پس.
و تقاص پس می دهد، آخرین کیفر…
خلاصه رمان : آخرین کیفر
آیه آخر را خواندم.
_وقت داره میگذره افسون.
نگاهم به ساعت دیواری کشیده شد، تیک تاک عقربههای ثانیه شمار، هماهنگ با تکان خوردن پاندول بود.
از هماهنگی ساعت اخمهایم در هم فرو رفتند و استرس سر تا پایم را فرا گرفت.
به این قسمت ماجرا فکر نکرده بودم، مثل همیشه رعشه به جانم افتاده بود.
اما باز هم طبق این مدت، صدای پدرم بود که مرا تشویق به انجام کارم می کرد.
_نکنه پشیمون شدی؟
سر برگرداندم و با تردید به چهرهی مردانهای که موهای جو گندمی احاطهاش کرده بودند چشم دوختم.
_می ترسم بابا، از عاقبت این کار میترسم.
گامهای استوارش به سویم برداشته شدند و دست نوازشگر و پر محبت پدرانهاش، بر روی شانهام نشست.
_گرفتن حق ترس نداره!
از حق نداشتهام سرم تیر کشید، پلکهایم را بر هم فشردم و افکارم را پس زدم، افکاری که پیله کرده بودند در ذهنم و قصد پروانه شدن هم نداشتند، آنقدر میماندند که یا من بشکنم، یا زندگیام!
زندگی که با دستهای خودم به فاجعهای عظیم تبدیلش کرده بودم.
دستی روی شکمم کشیدم، حسش نمیکردم.
نگاهم روی انگشت نشانم خشک شد، آب دهانم را به سختی قورت دادم، کاش…
چه خبر؟ شما هم اخیراً رمانی خوندید که دوست داشتید؟
من از خوندن رمانها واقعا لذت میبرم، مخصوصا چون وقتی لحظات واقعیت دور و برم خیلی سخت میشه، ولی در دنیای خیالی میتونم خلاقیتم رو به کار بندازم.
خیلی وقته دیگه کتاب نخونده بودم، اما مطمئنم این رمان، منو دوباره به دنیای کتابها میبره.