رمان اوژنی گرانده

(بدون سانسور) دانلود رمان اوژنی گرانده اثر انوره دو بالزاک پی دی اف PDF رایگان اندروید و ایفون

این رمان خارجی، ستیزه‌ی مرگبار میان خواسته های مادی و قدرت رهایی بخش احساسات را به تصویر می‌کشد. در خانه ای دلگیر در شهر سومور، مردی خسیس و پول پرست به نام آقای گرانده به همراه همسر و دخترش، اوژنی، زندگی می‌کند؛ همسر و دختری که زندگیشان کاملا زیر سایه‌ی علاقه‌ی جنون آمیز آقای گرانده به طلا و پول قرار دارد. او روی ثروت و دارایی های درخشان خود و همچنین دخترش به یک میزان حساسیت دارد و نمی‌گذارد هیچکس حتی نزدیک آن ها شود. اما وقتی شارل، برادرزاده‌ی آقای گرانده، از راه می‌رسد، اوژنی احساس می‌کند که عواطفی جدید در حال بیدار شدن در او هستند …

خلاصه رمان : اوژنی گرانده

روز بی‌ مه و خورشید زیبای پاییز که در سواحل رود لوار دیده می‌شود یخ ریزه ای را که شب بر پرچین‌ های دیدنی و دیوارها و گیاهان این باغ و حیاط ریخته بود، آرام آرام از میان می‌برد… اوژنی در قیافه این چیزها که پیش از آن در نظر وی بسیار ساده و پیش پا افتاده بود، لطف و ملاحت بسیار تازه ای دید. هزار فکر آشفته در ذهنش پدید آمد و به تدریج که اشعه خورشید در بیرون فزونی گرفت در روح وی شدت یافت… عاقبت، هیجان مبهم و توصیف ناپذیر لذت که مثل ابری که جسم را احاطه کند روح را در میان می‌گیرد بر

او غلبه کرد اندیشه هایش با اجزاء این منظره شگرف توافق داشت و آهنگ های دلش با آهنگ های طبیعت وصلت یافت و چون آفتاب نزدیک دیواری رسید که پرسیاوش از آن فرو می‌ ریخت و برگ‌های کلفتی را که مثل گلوی کبوتر رنگ متغیری دارد به جلوه در می‌آورد، اشعه آسمانی امید آینده را بر اوژنی روشن نمود و اوژنی از آن پس به تماشای این دیوار و گل‌های افسرده و گل‌های آبی رنگ و گیاهان پژمرده ای علاقه پیدا کرد که با خاطره دل انگیزی چون خاطره کودکی در آمیخت صدایی که هر برگی هنگام جدا شدن از شاخۀ خود در این حیاط پرطنین به بار می‌آورد به پرسش‌های نهان دختر جواب

می‌داد، دختری که سراسر روز را در آن گوشه می‌‌نشست و توجهی به گذشت ساعت‌ها نمی‌نمود. سپس هیجان‌های پر تلاطم روح فرا رسید. بارها از جایش برخاست و در مقابل آئین‌هاش ایستاد و مثل مؤلف خوش نیتی که برای ملامت خویش به نوشته اش می‌نگرد، در آن نگریست. «من آنقدر زیبا نیستم که شایسته او باشم.»  فکر اوژنی فکر فروتنانه ای که پر از رنج و درد بود. دختر بیچاره انصراف نمی‌داد اما تواضع یا بهتر بگوییم ترس و بیم یکی از نخستین فضایل عشق است. اوژنی یکی از آن بچه های خوش اندام و زیبا بود که در طبقه کسبه و اصناف دیده می‌شوند و زیباییشان چیز …

منبع این داستان: رمان خارجی