توضیحات
رمان بد نام، داستان یاس و فردین دو عاشق و دلداده. طوری که با وجود تمام مخالفت ها دست از هم نمیکشن و بدنامی ای که گریبانشون رو میگیره باعث میشه عشق یاس از مرز جنون رد بشه تا…
نام این اثر: رمان بد نام
نگارنده: زهرا بیگدلی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان بد نام
قلبم تپیدن گرفت و بی قرار شد و دلم برای جسارت های عاشقانه اش ضعف رفت. جسارتی که بابا انگ بی حیایی بهشان می چسباند و من دیوانه ی این جسارتش بودم که برای دل من حیایش را در برابر بابا به هیچ می گرفت. نمی دانم عشقمان از کی شروع شد، هر چه فکر می کنم نقطه ی شروعی برایش پیدا نمی کنم.
انگار که از قنداقگی امان این علاقه در قلب هایمان بوده! اما یک چیز را خوب می دانم؛ این که هر روز که می گذرد، تب عشقمان طعنه ای به حرارت خورشید می زند و رو سیاهش می کند. نیشگون ریزی که نیلوفر از پهلویم گرفت باعث شد لبخندم را جمع کنم و سر خم شده ام را سمتش خم تر کنم.
همزمان با من سرش را در گوشم فرو کرد و زمزمه وار و پر شیطنت تیکه بارم کرد: چی خوروندی بهش ساقی. حالش بد جوری بده! سقلمه ای به پهلویش زدم و کوفتی زیرزبانی نثارش کردم.
آرام زمزمه کرد: اوه اوه بابارو!
بی اراده سرم سمت بابا بلند شد.