توضیحات
سارا در رمان بی تو من در همه شهر غریبم، دختر خود ساخته ای است که مادرشو در دوران کودکی از دست داده و با پدرش زندگی میکنه و به تازگی با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شده. او با خواستگار عجیب و غریب مواجه میشه که ایشون پسر رییس پدرش هست و پاسخ منفی اخراج پدرش رو به همراه داره…
نام این اثر: رمان بی تو من در همه شهر غریبم
نگارنده: مریم صناعی
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان بی تو من در همه شهر غریبم
دکمه آیفون رو زدم و به طرف در رفتم و جلوی در ایستادم. صداش از تو راهرو در حالی که نزدیک میشد به گوش می رسید: یه ساعته جلو در معطلم تا خانوم از خواب ناز دل بکنن…
دیگه بالا رسیده بود و حالا مقابلم با اخم ایستاده بود، در حالی که نفس نفس میزد گفت: این چندمین باره منو پشت در نگه داشتی؟
بعد ابروهاشو بالا برد و پرسید: صورتتم نشستی؟
خنده م گرفت، آغوشمو براش باز کردم و گفتم: نه منتظر تو بودم بیای برام بشوری
– چشم. الان، صبر کن چادرمو آویزون کنم
بعد دستمو پس زد و از کنارم رد شد و روی مبل نشست و سرشو به پشت مبل تکیه داد.
می دونستم الان خیلی عصبانیه، حق هم داشت هوا خیلی گرم بود و منم اونو تو گرما پشت در نگه داشته بودم. طاهره گرمایی بود و وقتی گرمش میشد به شدت عصبی میشد. برای دلجویی صداش کردم: طاهره؟
جوابی نداد و صورتشو به سمت دیگه ای چرخوند کشدار تر از قبل گفتم : طاهره جووونم؟
باز هم سکوت… با بغض ساختگی گفتم باشه جواب نده اگه عروسیت اومدم؟