توضیحات
مانوش و پسرعمهاش دامون در رمان تلخ تر از اسپرسو، باهم قول و قرار عاشقانه گذاشته بودند ولی با ازدواج دامون همه چیز بهم میخورد. در این میان، با آشنایی مانوش با برادرزن دامون، زندگی رنگ دیگری به خودش میگیرد…
نام این اثر: رمان تلخ تر از اسپرسو
نگارنده: نرگس جعفری
سبک: عاشقانه
قسمتی از رمان تلخ تر از اسپرسو
دلم نمی خواست تو حیاط دانشگاه اینجوری تو چشم باشم. بعضی از بچه ها رو می دیدم که از کنارمون رد می شدن با هم دیگه پچ پچ می کردن. کم چیزی نبود. منی که تو این دوسال تا حالا به هیچ پسری محل نداده بودم و هیچ کس و آدم حساب نمی کردم، حالا وایستاده بودم وسط حیاط دانشگاه و داشتم با یه پسر حرف می زدم. اونم کی؟ امیر ابتهاج..
یکی از پولدار ترین پسر های دانشگاه که روزی با یه مدل ماشین و یه رنگ لباس می اومد. علاوه بر این که پولدار بود خیلی خوشگل و خوشتیپ و خوش هیکلم بود. حالا از فردا می شدم سوژه بچه ها. منم اینو نمی خواستم. با عصبانیت گفتم: – – – اینجا واسه صحبت کردن مناسب نیست آقای ابتهاج…
عینک بدون قابش رو، روی چشمای عسلی خوشگلش جا به جا کرد و گفت: میشه بگی پس کجا باید صحبت کنیم؟ تو حیاط که نمی شه. سر کلاس هم که نمیشه. بیرون دانشگاه هم که قرار نمی ذاری. پس من کجا باید با تو صحبت کنم؟ یه نفس عمیق کشید و زیر چشمی یه نگاه به ساعتم کردم. وای الان دیگه دامون پیداش میشه…