توضیحات
در رمان حبس بهشت می خوانیم که….بهشته نویان، گوینده مشهور رادیو نمایش، عاشق مسیح که به نوعی برادرشه شده و از اون طرف مسیح دل باخته گیسو هستش و قصد ازدواج باهم رو دارن! بهشته برای فرار از عشق یک طرفهش نسبت به مسیح، میخواد برای خوانندگی همراه ترانه سرای معروف، یارا معین به دُبی بره و دستخوش مخالفت و غیرت بازی های آقا مسیح روی بهشته ای که مثل جهنم میسوزه اما با پیشنهاد مادربزرگ مسیح همه ی برنامه ریزی ها بهم میخوره!
نام این اثر: رمان حبس بهشت
نگارنده: بهاره زعفرانی
سبک: عاشقانه، ازدواج اجباری
قسمتی از رمان حبس بهشت
صدایش در گوشم پیچید. صدایی که هر لحظه بلندتر از قبل می گفت:
_این تویی که به بهشت معنا دادی… این تویی که دنیا رو واسه ام بهشت کردی؛ بهشت من تویی بهشته!
بهشته دیگر بهشت نیست! آن بهشت سوخت… آن بهشت آتش گرفت و با دوزخ یکی شد! بهشتی که بسوزد، تبدیل به جهنم می شود؛ جهنمی با باغ های آتش گرفته و چشمه های خشکیده!
قطرات اشک همراه با باران سیل آسا روی پستی و بلندی صورتم جاری شده بود و من قلبم می سوخت و جانم آتش می گرفت. دستی به روی نیمکت کشیدم و حکاکی باران خورده ی روی آن را لمس کردم. با سرِ انگشتم دوباره روی حکاکی نوشتم: “ بهشت یار !”
در سرمای پاییزی، گرمای حضورش را حس، و عطر تنش را استشمام کردم! شالم را تا روی لبهایم پایین آوردم و بدون اینکه از زیر تار و پود آن، نگاهش کنم، قصد بلند شدن از روی نیمکت را کردم. اما او دستم را گرفت و من در جایم میخکوب شدم. بی صدا اشک ریخته و دستم را از قندیل انگشتانش بیرون کشیدم….