رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان حسابدار زیبا
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: ناشناس بی احساس
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 297

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان حسابدار زیبا از ناشناس بی احساس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

جدال عشقی آتشین میان حسابداری زیبا و دستیارش که…

خلاصه رمان : حسابدار زیبا

لباسای دیروزم رو پوشیدم با میعاد سوار ماشینش شدم. وقتی رسیدیم شرکت میعاد گفت: -خب تو بشین رو صندلیت و من کاراتو انجام میدم. وقتی همه چکا نوشته و کپی گرفته شد با بخش ها تماس گرفتیم تا بیان حقوقشون رو بگیرن. تا بعداظهر در گیر بودیم زیر دلم خیلی درد گرفته بود. میعاد نمیزاشت ذره ای از جام تکون بخورم. برام کلی تنقلات و غذا هم گوشت کبابی سفارش داد و مجبورم کرد بخورم. وقتی کارامون تموم شد گفتم: -خودت اینجارو مرتب کن درو هم یادت نره قفل کنی. از جام بلند شدم کیفم رو برداشتم که گفت: کجا میری شبنم؟ میرم خونه خودم. -چی؟ گفتم که با من

میای خونه من. جدی تو صورت جدیش نگاه کردم و گفتم: اومد بازوم رو بگیره که سریع از در زدم بیرون و دویدم تو آسانسور که آماده بود و دکمه لابی رو زدم. با ترس به میعاد که میدوید سمتم نگاه کردم و خداروشکر قبل از رسیدن در بسته شد و اسانسور راه افتاد. به محض باز شدن در دوییدم سمت در و خیابون. تاکسی که گرفتم راه افتاد نفس راحتی کشیدم. موبایلم زنگ خورد نگاه کردم میعاد بود: -شب وسایلت رو جمع کن میام دنبالت میریم خونه من. -نه تنهام بزار. سریع بهم زنگ زد که لب گزیدم. ریجکت کردم و جوابشو ندادم. وقتی رسیدم سریع درو باز کردم و به داخل خونه ام پناه بردم.

روی مبل تخت شوم خودمو انداختم و چشمام رو بستم. از دست میعاد… تقریبا داشت خوابم می برد که تقه ای به در خورد. هوف حتما یکی از همسایه هاست. یا اون خانم مسرتی که گاهی برای خودشیرینی برام غذا میاره تا نظرم رو به پسرش جلب کنه. درو باز کردم که با دیدن میعاد رنگم پرید. بشدت اخمو بود. سریع اومدم درو ببندم که نذاشت هل داد و وارد خانه شد. با ترس عقب عقب می رفتم که درو بست و گفت: چی فکر کردی که اونجوری فرار کردی و جواب منو هم ندادی؟ با بغض گفتم: من… نمیخوام اینطوری… میعاد… حین جلو اومدن گفت: نمیخوای؟ مگه دست توعه؟ بهم رسید…

خلاصه کتاب
جدال عشقی آتشین میان حسابداری زیبا و دستیارش که...
https://romanland.ir/?p=9832
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهتاش
    9 آذر -622 | 00:00

    با داشتن این به عنوان گزینه، دوست دارم صبح ها که بیدار میشم با خودم یکسری وقت در آرامش و بیشتر به ورزش سپری کنم.

  • تینوش
    9 آذر -622 | 00:00

    عزیزم، حتماً این کتاب رو بخون، حرف نداره! من تا حالا هیچ کتابی انقدر خوب نخونده بودم.

  • بهناز
    9 آذر -622 | 00:00

    رمان‌ها مثل حرکات روی صفحه‌ی مایحتاج هستند، از هر زاویه‌ی دیگری چیزی به دست نخواهی آورد.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!