توضیحات
رمان راز قصه سه دختر است که همدیگر را خواهرانه دوست دارند. اما روزگار برای آنها خواب های بدی دیده، آیا آنها با دنیا یکی می شوند و راه بی وفایی پیش می گیرند؟؟؟؟
نام این اثر: رمان راز
نگارنده: معصومه سرلک
سبک: عاشقانه، هیجانی
قسمتی از رمان راز
باران با صدای مادرش از بهشت خاطراتش بیرون می آید و به برزخ حال بازمی گردد: بارانم بیا شام حاضره…خانه ی باران و خانواده اش در یک خانه بزرگ ویلایی در بالای شهر پایتخت قرار دارد که در میان یک باغ بزرگ با درختان سر به فلک کشیده خودنمایی می کند. حیاطش آنقدر بزرگ است که می شود در آن یک مسابقه فوتسال حسابی راه انداخت.
او به همراه پدر و مادر و دو برادرش در پذیرایی مجللشان شام می خوردند. همزمان تلویزیون روشن است و آنها سریال تماشا می کنند. اتفاقا سریالی پخش می شود که فرشته در آن بازی می کند. بقیه هم مشغول خوردنند و هم سریال تماشا می کنند. اما دختر خانواده سرش با غذایش گرم است.
تلویزیون یک سکانس تماشایی را به نمایش می گذارد که فرشته در آن فوق العاده بازی می کند. بهزاد پسر بزرگتر خانواده صادقانه می گوید: چقد خوب بازی می کنه…برادر کوچکتر، بهرام که شوخ است با لبخندی که شیطنت بر روی آن سوار است می گوید: اگه گلوت گیر کرده بگو باران واست خواستگاری کنه، فک نکنم خرف اونو رمین بندازه.