توضیحات
مهراب شمس در رمان سایه ماه، سرگردی است که به خاطر خصوصیات خاصش به هاسکی معروفه! برای حل پرونده قتلی به بوشهر میاد و موقع بررسی صحنه قتل، متوجه شخص عجیبی میشه…! ماهور، خبرنگار باهوشی که اطلاعات سری از اون پرونده داره، ولی حاضر نیست بگه چطوری بدستشون آورده، تا اینکه…!
نام این اثر: رمان سایه ماه
نگارنده: حوای پاییزی
سبک: عاشقانه، جنایی، پلیسی
قسمتی از رمان سایه ماه
نگاه دیگری به پرونده رو به رویش انداخت و لبخند ماتی روی لب هایش نشست. این روزها نه تنها پرونده های گذشته را بایگانی می کرد بلکه تمام سرنخ هایی که برایشان زحمت کشیده بود و به کمک آن گره های کور پرونده های مبهم اش را هم باز کرده بود را مرور می کرد.
صدای تقه ی در که می آید، دستی به گردن خشک شده اش می کشد و اجازه ورود می دهد. پشت بند اجازه اش سرگرد رضایی پرونده به دست وارد اتاق می شود و سلام نظامی سر می دهد. با اینکه هم رتبه و مقام بودند اما سرگرد همیشه او را چند مرتبه بالاتر از خود می دید و شاید ادای احترامش به لطف همین هوش و استعداد بی نظیر مهراب بود.
سعی می کند مثبت فکر کند و به این نتیجه دست یابد کخ سرگرد رضایی به صرف کمک برای حل پرونده پا به اتاق گذاشته و پیشنهاد پرونده جدید را ندهد. خشک و بی روح سلامی سر می دهد: سلام سرگرد؛ صبحتون به خیر! سردی روزبه را پای دور بودن از کار و اداره گذاشت و به این فکر کرد که صمیمی ترین دوستش از او دلخور نیست.