توضیحات
داستان رمان سایه مجنون درباره ماهک، دختر دبیرستانی است که عاشق امیرعلی ستوده میشه. مردی که همه رو اسمش قسم می خورن و تا حالا هیچ دختری رو به دل و تختش راه نداده. اما ماهک با سادگی و ناز ذاتی از خیلی وقت پیش دل امیرعلی رو مال خودش کرده و خودش خبر نداره. دختری که از همه ی مردا و لمس شدن توسطشون می ترسه، حالا رویای آغوش امیرعلی رو داره….
نام این اثر: رمان سایه مجنون
نگارنده: هانیه محمدیاری
سبک: عاشقانه، اجتماعی
قسمتی از رمان سایه مجنون
درست یکی از روزهای سرد پاییز بود که از دلدادگی اش گفت. پاییز فصل زرد عشق و دلدادگی، او را هم عاشق کرد و از همان روزها، همه چیز برایش رنگ و بوی بهار را گرفت. خیلی قبل تر از آن پاییز خاطره انگیز، دلش را باخته بود. اما در همان روزهای زرد و سرد بود که اعتراف کرد .
هنوز هم در تار و پود جانش یاد آن روزها قلبش را گرم می کرد. از احساسش گفت و برایش دنیا رنگ و بویی دیگر گرفت. دنیایش با وجود معشوق زیبا شد انگار. عشق قشنگتر و شیرین تر از چیزی بود که خیال می کرد. این دلدادگی، رنگ و بویی تازه بر زندگی خاکستری اش بخشید و روح مسیحایی به قلب بی حس و جانش بخشید.
او انگار با آمدنش زندگی و تازگی آورده بود. دیگر زندگی برایش بیهوده نبود، فقط از سر گذراندن عمر. دیگر روزها و ساعت هایش هدف داشت. هدف او بود و چشمانش. او با آمدنش بهار را آورده بود . یاد آن چشمان معصوم و زیبا ، تا ابد لرزه بر قلبش می انداخت.