رمان لند
دانلود رمان
رمان ستم
  • حجم: 5.47 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

توضیحات

آمین رستگار در رمان ستم، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده. اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی یه اتفاق، تمام آزارها به اسم آمین نوشته میشه و همزمان زندگی این دو نفر، به دو مجرم تحت تعقیب گره می‌خوره…

نام این اثر: رمان ستم
نگارنده: هاله بخت یار
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان ستم

با برخورد چرخ های هواپیما به باند، چشم باز می کنم. شقیقه ام تیر می کشد و کنار پلکم نبض می زند. هوا را عمیق به ریه هایم می کشم. هوای شهر و کشوری که در آن متولد شدم و هشت سال قبل، ترکش کردم… هوای تهران! خستگی، بدتر از قبل به جانم می افتد و سوزش چشمانم اثرات بی خوابی و حالا، از خواب پریدن است!

فرود خیلی خوبی نداشت. طوری هواپیما را نشاند که انگار برای رفتن به خانه و خوابیدن عجله داشته باشد… پرواز، خانه، خوابیدن… این سه کلمه از ذهنم پاک نمی شود! سال هاست که تمام زندگی ام در پرواز خلاصه می شود. در استراحت های کوتاه در کشور مقصد و بعد، برگشتن به خانه و خوابیدن و دوباره تکرار و تکرار…

مسافرها برای خروج از هواپیما بلند شده اند و من تکیه داده به صندلی، تنها کمربندم را باز می کنم. نگاهم از پنجره ی هواپیما به بیرون می افتد. به آسمان خاکستری تهران… شهری که حیف است آسمانش خاکستری باشد! شهری که برای خیلی چیزها، حیف است… دلتنگم و همزمان دلم نمی خواهد بلند شوم.

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29726
لینک کوتاه:
رمان ستم
  • حجم: 5.47 مگابایت
  • منبع تایپ: funysho.com

آمین رستگار در رمان ستم، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده. اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی یه اتفاق، تمام آزارها به اسم آمین نوشته میشه و همزمان زندگی این دو نفر، به دو مجرم تحت تعقیب گره می‌خوره…

نام این اثر: رمان ستم
نگارنده: هاله بخت یار
سبک: عاشقانه

قسمتی از رمان ستم

با برخورد چرخ های هواپیما به باند، چشم باز می کنم. شقیقه ام تیر می کشد و کنار پلکم نبض می زند. هوا را عمیق به ریه هایم می کشم. هوای شهر و کشوری که در آن متولد شدم و هشت سال قبل، ترکش کردم… هوای تهران! خستگی، بدتر از قبل به جانم می افتد و سوزش چشمانم اثرات بی خوابی و حالا، از خواب پریدن است!

فرود خیلی خوبی نداشت. طوری هواپیما را نشاند که انگار برای رفتن به خانه و خوابیدن عجله داشته باشد… پرواز، خانه، خوابیدن… این سه کلمه از ذهنم پاک نمی شود! سال هاست که تمام زندگی ام در پرواز خلاصه می شود. در استراحت های کوتاه در کشور مقصد و بعد، برگشتن به خانه و خوابیدن و دوباره تکرار و تکرار…

مسافرها برای خروج از هواپیما بلند شده اند و من تکیه داده به صندلی، تنها کمربندم را باز می کنم. نگاهم از پنجره ی هواپیما به بیرون می افتد. به آسمان خاکستری تهران… شهری که حیف است آسمانش خاکستری باشد! شهری که برای خیلی چیزها، حیف است… دلتنگم و همزمان دلم نمی خواهد بلند شوم.

خرید کتاب
40,000 تومان
https://romanland.ir/?p=29727
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!