رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان سوگند به دست هایت (جلد دوم)
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مهسا_93
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 608

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان سوگند به دست هایت (جلد دوم) از مهسا_93 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان درمورد رها باستانی؛ دختر آروشا و اوستا هست که بخاطر شباهت زیاد به مادرش همه آروشا صداش میزنن. زندگی رها گره میخوره به گذشته مادرش و رها میره تا معماهای جلد اول رو حل کنه. عاشق میشه و به دست های عشقش سوگند میخوره که همیشه پاش بمونه…

خلاصه رمان : سوگند به دست هایت

با صدای بابا چشامو وا کردم: -آروشا دختر گلم پاشو امروز پنجشنبس باید بریم پیش مامانت. و نوازش دستاشو رو موھام حس کردم .با حس خوبى که از طریق نوازشاى بابا بهم القا میشد خودمو بیشتر لوس کردم تا بازم بمونم رو تخت و بابا نوازشم کنه. آروم بوسه اى رو پیشونیم کاشت و ادامه داد: -یکى یه دونه بابا نمی خواى بیدار شى؟ نشستم رو تختم گیج میزدم یکم گذشت تازه ویندوزم اومد بالا. بابا با لبخند نگام می کرد، از جام بلند شدم که بابا ھم ھمزمان بلند شد و گفت: -آماده شدى من پایین منتظرم. سرى تکون دادم که بابا رفت بیرون. اول رفتم سمت دسشویی و بعد انجام عملیات

مدنظر و شستن دست و رو رفتم یه شلوار جین مشکی و مانتو مشکیمو از تو کمد به ھم ریختم کشیدم بیرون. یه شال توسی ھم سرم کردم. اکثرا تل نمیذاشتم و موھامو می کشیدم عقب به عادت ھمیشگى ھمین کارو تکرار کردم. یه کوله مشکی ھم برداشتم چون بعد بهشت زھرا باید می رفتم از فرشاد جزوه میگرفتم. خلاصه چنتا خرت پرت انداختم تو کیفم و بعد از یافتن گوشیم از زیر تختم رفتم بیرون و طی یک حرکت آکادمیک از روی نرده پارانتزی سر خوردم. مرضى جون خندید و با خوشرویى گفت: -صبحت بخیر گل دختر! تو کى میخواى دست از این کارات بردارى؟ ماشاالله دیگه خانومى شدى برا

خودتا! رفتم جلو گونشو ماچ کردم: -صبح شمام بخیر مرضى جون .دورت بگردم من ھرچقدرم بزرگ شم بازم برا اھل این خونه ھمون آروش کوچولوام. لبخند زد و من رفتم سمت آشپزخونه بابا داشت صبونه می خورد با صدای بلند گفتم: -درود بر اوستا خان باستان. بابا خنده اى سر داد: -بسه دختر! زبون نریز بیا بشین صبونتو بخور! -به روی چشم… نشستم رو به روی بابا و صبحونه کامل نوش جان کردم. بعد خوردن صبحونه و آماده شدن من رفتیم بھشت زھرا. گیتار بابا دستش بود. نمیدونستم چه حکایتی داشت که ھر ھفته می رفتیم سرخاک مامان بابا گیتارشم می اورد و براش آھنگ می زد…

خلاصه کتاب
داستان درمورد رها باستانی؛ دختر آروشا و اوستا هست که بخاطر شباهت زیاد به مادرش همه آروشا صداش میزنن. زندگی رها گره میخوره به گذشته مادرش و رها میره تا معماهای جلد اول رو حل کنه. عاشق میشه و به دست های عشقش سوگند میخوره که همیشه پاش بمونه...
https://romanland.ir/?p=7806
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • ترنم
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، اپلیکیشنی برای دانلود رمان دارید که بشه توش به راحتی جستجو کرد؟

  • پیشکه
    9 آذر -622 | 00:00

    به نظر شما رمان‌ها در کدام فرمت قابل دانلود هستند؟

  • پویا
    9 آذر -622 | 00:00

    سلام، به نظر شما پسوند فایل رمانی چیست؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!