توضیحات
رمان شب های تهران، داستانی است آشنا و لمس پذیر، که قصهی دختری جذاب و فریبنده را در بستری از اتفاقات بیان میکند. دختری که از ابتدای ورود همه را شیفتهی خود میکند و شخصیتهای مختلف داستان، از اصلی و فرعی، همه به نوعی به او عشق میورزند. با این حال این دختر آنچنان درگیر گرفتاریهای روحی و غربت درونی خود است که تنهایی و آدم گریزی، مانع از این میشود که به هیچ یک از این شخصیتها علاقهی خاص نشان دهد…
نام این اثر: رمان شب های تهران
نگارنده: غزاله علیزاده
سبک: عاشقانه، اجتماعی، تاریخی
قسمتی از رمان شب های تهران
نزدیک شش سال میان نوشهر و محود آباد بانویی آسوری مهمانسرایی را اداره می کرد. خوراک ماهی لذیذ و مشهوری داشت. با بستنی های تمشک وحشی ، پسته و بادام و توت فرنگی که در اتاق دربسته ترکیب می کرد، از فوت و فن کار کسی با خبر نبود و با خامه های مخروطی محصول شیر گاوهای هولشتاین که در سراسر باغ ازادانه می چرخیدند، آنها را زینت می داد.
بنای مهمانخانه یا نمای سفید و شیروانی سفال اخرایی که سایه روشنی چون فلس ماهی دشت پشت ردیف درختان اشن و زبان گنجشک، در انتهای جاده ی پرپیچی دور از نظر می ماند. حوالی غروب سواری های بزرگ و تیره رنگ می آمدند و در صحن شن پوش توقفگاه. مهمانان جدی را که غالبا پیشخدمتی برای حمل و نقل باز و ذکر کوچک فرار همراهشان بود پیاده می کردند.
سراسر شب پیش می بارید و آفتابی شده بود. از صبح، نسیم گرمی که از روی امواج دریا برمی خاست پرشکوفه ها را بر سر و دوش مسافران که در باغ قدم می زدند افشان می کد و در زمین رگی می تپید که دسته دسته علف ها، بنفشه های وحشی گلها را بیرون می داد.