توضیحات
رها در رمان شیفته او، دختری شر و شیطون است. بسیاز زبون دراز و البته زیبا و دوست داشتنی هست! یک روز با دوست اش برای اسکی از خونه بیرون میزنن که این بیرون زدن سرنوشت رهای قصه رو به کل تغییر میده.. با پسری آشنا میشه که خیلی اتفاقی پسر دوست پدرش از آب در میاد. این وسط دل رهای غد و مغرور ما میلرزه.. یه عشق غیر ممکن به وجود میاد که بسیاری مانع رو جلو روی خودش داره اما…
نام این اثر: رمان شیفته او
نگارنده: زهرا خزائی
سبک: عاشقانه، پلیسی
قسمتی از رمان شیفته او
با صدای زنگ گوشیم، گوشیم رو از روی عسلی کنار تخت برداشتم؛ نرگس بود پشت خط. ک گوشی رو برداشتم و بدون سلام گفتم:
_خبرت کجای دو ساعته معطلم کردیا تا تو بیای برف ها آب میشن میمون
_نرگس خانم وقت شناس سر کوچتونم بپر بیا پایین منتظرم،
امروز جمعه بود و قرار بود با اکیپ دوستامون بریم اسکی دانهیل. خیلی هیجان داشتم.
واسه امروز از ساعت 6 بیدار شده بودم. منی ک مثل کوالا تا ساعت 1 ظهر همیشه خوابم … بخاطر همین خیلی زود از خونه زدم بیرون….
_بدو بدو خودم رو ب ماشین نرگس رسوندم
چون نمی خاستم غر بزنه و بگه حالا تو دیر کردی دوست داشتم اون مقصر بشه و در دله گرامی به خودم خندیدم!.
در ماشین رو باز کردم نشستم تو ماشین و به نرگس گفتم:
دوست شفیقه بنده چطوری؟
_نرگس: مگ میشه من بد باشم ! رو بهش گفتم
_پس پیش به سوی اسکی دانهیل…و سرمو رو از شیشه ماشین بیرون بردم و یه هووووو جانانه کشیدم که نرگس تعجب زده گفت:
_اهای نکبت بیا تو الان کافیه ی پلیس ببینمتون اون وقت میشه غوز بالا غوزا! دیگه اسکی بی اسکی ها!
