رمان لند
دانلود رمان
  • نام: رمان عشق مخفی
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مریم نصرتی و فرشته سادات موسوی
  • ویراستار: رمان لند
  • تعداد صفحات: 350

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان عشق مخفی از مریم نصرتی و فرشته سادات موسوی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

دختری از جنس پاکی ولی گستاخ، پسری سخت ولی مرد، که تو یه داستان پیچیده و پلیسی گیر هم میفتن… پسری به اسم ایلیا که برای ماموریتش مجبوره که راننده یه خلافکار باشه… خلافکاری که دختری به اسم ادرینا داره و….

خلاصه رمان : عشق مخفی

ایلیا: صبح با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم نگاهی به ساعت انداختم و از تخت پایین اومدم به سمت سرویس بهداشتی رفتم و بعد از انجام کارهای لازم بیرون اومدم بعد از صرف صبحونه فردی که درست کرده بودم نتمو روشن کردم بچه های ستاد صدای ضبط شده توسط شنود رو فرستاده بودن واسم حدود یه ساعت بود پام و روی پام انداختم و دستم و به حالت فک کردن زیر چونه ام گذاشتم مثل اینکه قرار بود حدود 360 کیلو مواد رو بسازن و پخش کنن اما هنوز نفهمیده بودیم کجا…!! ساعت و نگاه کردم دیر بود سریع آماده شدم و به سمت خونه اهتمام راه افتادم..!! توی حیاط نشسته

بودم و هنوز به اون صدا فک میکردم اهتمام صبح رفته بود استخر!!! صدای در اومد سرم و بلند کردم ادرینا با یه لباس مسخره و و موهاشو که گوجه ای بالای سرش بسته بود بیرون اومد قیافش شبیه این بچه های تخس و شیطون شده بود وهمچنین.. وووهمچنین..خوشگل..نه بابا این کجاش خوشگله توهم!! رفت درو باز کرد که دوستش اومد تو به من و نگاه کرد که ادرینا هم برگشت منو نگا کرد هع یه جوری نگاه می کرد انگار اولین باره منو میدید بلاخره چشمشو ازم گرفت… یاسی خانم صدام کرد به سمت اشپزخونه رفتم. یاسی خانم: ایلیا جان مادر بیا یه چی بخور از صبحه تو حیاطی برو

کتتو درار تا میز و بچینم. _الان یاسی خانم. رفتم تو پذیرایی و کتمو رو دسته مبل انداختم که ادرینا و دوستش از پله ها اومدم پایین و به سمت اشپزخونه رفتن ابروم و بالا انداختم و سر میز نشستم همه بی صدا مشغول خوردن بودیم که صدای سرفه شدیدی شنیدم سرمو بلند کردم دیدم لقمه پریده بود تو گلوی آدرینا و مثل مرغ بال بال میزد به صورت ناخود آگاه به سمتش رفتم و سرشو توی بغلم گرفتم با کف دست بین دو تا کتفش ضربه زدم احساس کردم بهتر شد.. با دستم اروم اروم همون قسمت و ماساژ دادم وقتی کامل خوب شد همونطور که سرش تو بغلم بود گفتم خوبی؟ ادرینا: بهترم…

خلاصه کتاب
دختري از جنس پاكي ولي گستاخ، پسري سخت ولي مرد، كه تو يه داستان پيچيده و پليسي گير هم ميفتن… پسري به اسم ايليا كه براي ماموريتش مجبوره كه راننده يه خلافكار باشه… خلافكاري كه دختري به اسم ادرينا داره و....
خرید کتاب
رایگان
https://romanland.ir/?p=10710
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • جهانشاه
    9 آذر -622 | 00:00

    خیلی خوشم میاد وقتی کسی با اشتیاق بهم میگه که یه کتاب خوب پیدا کرده‌ام.

  • پیریوش
    9 آذر -622 | 00:00

    واقعا فرقی نمی کنه که پشت کدام صفحه باشی، خوندن یه کتاب همیشه بهترین مهارتی که می تونید یاد بگیریده.

  • بوسه
    9 آذر -622 | 00:00

    شاید بعد از خواندن چندین بار، داستان کاملا مسلط به دنیای آن خواهی بود. علاوه بر این کتاب‌افزار برای چاپ خانگی و برنامه‌های کاربردی هم عرضه می‌شوند.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!