توضیحات
رمان عشق چیست، درمورد دختریه که پدر مادرشو از دست داده و با پسر عمو هاش زندگی میکنه! این دختر همون کسیه که عاشق یه گل فروش خیابونی میشه! همونی که عاشق پول نیست و عشقش واقعیه! این دختر همون دختر پونزده ساله ایه که به اجبار عروس شده! همونی که همراه شوهرش میره پیش شیخای عرب! پایان زندگی این دختر چی میشه؟ به عشقش میرسه؟ عشق واقعی اون دختر کیه؟ شوهرش؟ یا یه گل فروش خیابونی…
نام این اثر: رمان عشق چیست
نگارنده: شادی جعفری
سبک: عاشقانه، اجتماعی
قسمتی از رمان عشق چیست
از شدت عصبانیت دستامو مشت کرده بودم و تند تند راه میرفتم. میکائیل هم پشت سرم می اومد و داد و بیداد می کرد. لحظه آخر دستمو گرفت کشید و نگهم داشت. ایستادم وسط خیابون و گفتم: چیه میکائیل؟ چی میگی؟
منو کشید کنار خیابون و گفت:
میکائیل_ ایلار تو باید به حرفام گوش بدی. انقد تند نرو. تو هنوز برای تصمیم گیری خیلی کوچکی!
با جسارت گفتم: من کوچیکم برای تصمیم گیری تا تو برام تصمیم بگیری اره؟
میکائیل_ اره! تو خیلی زودتر از وقتی که در نظر داشتم همه چیزو فهمیدی.
به پارک کوچک اشاره کرد و ادامه داد:
میکائیل_ بیا بریم بشینیم برات تعریف می کنم!
با اینکه اصلا دوست نداشتم به حرفای مسخره اش گوش بدم ولی قبول کردم و رفتیم نشستیم روی یه نیمکت.
نفس عمیقی کشید و گفت:
میکائیل_ ایلار خوب به حرفام گوش بده.
– زودتر!
میکائیل_ من ده سالم بود و تو یک سالت. پدر مادرامون تو یه ماموریت مهم کشته شدن. ما با هم زندگی کردیم. دو تا بچه بودیم ولی از اون روز من تو رو بزرگت کردم. ایلار، پدر مادرامون خلافکار بودن. ما هم از نسل هموناییم و راه اونا رو ادامه میدیم. فهمیدی؟