توضیحات
شخصیت نگار در رمان عطر، دختری مهربان و احساسی است. او در سفر به شمال با مهرداد پسر دوست دیرینه پدرش رو به رو میشود که زمانی همبازی کودکیاش بوده و رویای ازدواج با او را در سر میپرورانده. این احساس تا حدودی متقابل است اما رازی در مورد مهرداد وجود دارد که از نظر نگار پنهان است و در صورت بر ملا شدنش…
نام این اثر: رمان عطر
نگارنده: راضیه نعمتی
سبک: عاشقانه، معمایی، رازآلود
قسمتی از رمان عطر
همه موافقت کردند و آماده ی رفتن شدند. اواسط ظهر بود و دریا زیر اشعه های طلایی رنگ نور خورشید تلالو خیره کننده ای داشت. نگار دستش را سایبان پیشانی کرده بود و به پدر و مادرش می نگریست که عاشقانه در امتداد ساحل قدم می زدند. در دل خوشبختی اشان را ستود و آرزو کرد به زودی با فردی که دوستش داشت آشنا شده، عشق، این موهبت الهی را که نصیب هر کسی نمی شد، تجربه کند…
با صدای نیما به خود آمد:
– آبجی! ازم عکس می گیری؟
ابروانش را بالا برد و با مهربانی جواب داد:
– بله که می گیرم!
آیکن دوربین را توی گوشی لمس کرد و از نیما که با شوق خود را میان امواج آرام و گوش نواز دریا انداخته بود، چند عکس قشنگ گرفت و با صدای بلند گفت:
– بیا عکسای خوشگلتو ببین. عین یه تیکه ماه افتادی.
نیما با ذوق از آب درآمد و گوشی را گرفت و در همان حال نگاه نگار بی اختیار به مردی با قامت متوسط و هیکلی درشت افتاد که با لبخند و دستانی گشوده به سوی پدرش قدم برمی داشت. پدرش هم بهت زده به پیشواز او می رفت. به هم که رسیدند با محبتی برادرانه یکدیگر را در آغوش گرفتند.