توضیحات
آسمان همراه همسایهش در رمان فرشته ای بدون بال، برای رفع مشکلات مالیشون راحتترین راه یعنی دزدی رو انتخاب میکنن. آسمان گیر یه پلیس بد قلق میفته و آقا پلیسه برای اینکه برای دختر آتیشپارهمون پرونده درست نکنه و نفرسته دادگاه بهش پیشنهاد میده که…
نام این اثر: رمان فرشته ای بدون بال
نگارنده: عطیه س
سبک: عاشقانه، اجتماعی
قسمتی از رمان فرشته ای بدون بال
پاهایش را حس نمی کرد، با این حال ناامید نشد. خودش را سینه خیز روی خاک به جلو کشید. از برخورد و سایش دستهایش با خار و خاشاک کف آنها به سوزش افتاد؛ ولی کوتاه نیامد! همسرش و جگر گوشه هایش در آن خودرویی که
چرخ هایش رو به آسمان در حال چرخش بود، گرفتار مانده بودند.
زجه زد و خدا را به کمک طلبید. بوی دود و بنزین و گرد و خاک مشامش را پر کرده بود. نگاهش که به همسر غرق در خونش افتاد، پلکهایش روی هم رفت؛ آرام و بی رمق صدایش کرد؛ جوابی از سوی مرد بی جان نیامد. دستش را دراز کرد و دست پسرک دوازده ساله اش را که از شیشه شکسته به بیرون افتاده بود، در دست گرفت.
حس نبض پر تلاشش امید را به قلبش هدیه داد. به کنارش و پتوی مچاله شده صورتی نگاه کرد. برجستگی زیر پتو این حس را در او ایجاد کرد که دخترک شش ماهه اش لای پتو گرفتار شده است. دعا کرد آسیبی ندیده باشد…